مادر واقعی
این روزها حس یک مادر واقعی رو دارم حس می کنم تازه دارم مثل مامانا می شم. انگار نه انگار که من بودم که می گفتم خودم رو درگیر مشغله های خونه و زندگی نمی کنم. حالا اینقدر کدبانو شدم که خودمم باورم نمی شه . از صبح تا شب شکر خدا می دومم و آخر شب که محمدصدرا رو می خوابونم می شم شبیه انیشتین . خدایا شکرت. تن سلامت و دل خوش رو ازمون نگیر مهربون. ****************************************************************************** پی نوشت1:یه نمونه از خانومیام همین امروز بروز کرد یهو قلمبه، حالا نمی گم که ریا نشه پ.ن2: محمدصدرا بدجوری سرماخورده و بچه م همه ش بی قراره. پ.ن3: عمه سارای نازنین دیشب بعد از دوهفته که ندیده...