برف بازی
بالاخره در روزای پایانی سال یه برف حسابی اومد و مهدیار و مامان ثریا به آرزوی برف بازیشون رسیدن از ابتدای زمستون رفته بودن و پوتین برای برف بازی خریده بودن ولی دریغ از یه برف دیروز صبح وقتی دیدیم برف اومده سریع شال و کلاه کردیم و رفتیم خونه ی مامان ثریا تو پارک پشت خونه کلیییییییییی دوست پیدا کردیم و برف بازی کردیم و آدم برفی ساختیم که قبل از اینکه من با آدم برفی عکس بندازم بچه ها در یه حرکت آدم برفی رو نیست و نابود کردن اینه که هیچ اثری از اینجانب تو عکسها دیده نمی شه اینم مهدیار و مامان ثریا و دوستاشون ...