مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

روز های زندگی من

سال تحصیلی جدید

سال تحصیلی جدید شروع شده و چند روزی از مدرسه رفتن پسرکم می گذره، خدا رو شکر تا امروز ماجرایی با مهدیار نداشتیم. اینقدر که پارسال به سختی مدرسه می رفت و هر روز پدرش رو از کار و زندگی می انداخت، حسابی امسال استرس داشتیم ولی شکر خدا مسئله ای پیش نیومد. چند روز قبل از شروع مدارس سفر چهار پنج روزه ای به شمال داشتیم و آب و هوایی عوض کردیم برای شروع تغییر جدید آماده شدیم. صبح ها ساعت شش و نیم مهدیار به مدرسه میره و روز من و دو تا وروجک از ساعت نه و نیم ده شروع میشه و مهدیار ساعت یک و نیم به خونه می رسه و بعد از خوردن ناهار و استراحت تکالیفش رو شروع می کنه و هنوز روی دور درس و مدرسه نیفتاده و سخته براش که مشق و دیکته بنویسه و عجیب سرعت دی...
6 مهر 1395

به یاد روزهای نه چندان دور

باران نازنینم می نویسم چون کامنتت رو خوندم، چون هوایی اون روزها و شلوغی وبلاگ نویسی شدم.  فقط چند روز تا تولد یک سالگی امیرطاها مونده، و کمتر از یک ماه تا تولد سه سالگی صدرا. از وقتی به خونه جدید اومدیم با لپ تاپم نتونستم به نت وصل بشم وگرنه هنوز هم وبلاگ نویسی رو بی نهایت دوست دارم چون تو این محیط دوستای بی نظیریییی پیدا کردم که شاید هیچ وقت تو حالت عادی افتخار دوستی باهاشون رو پیدا نمیکردم.  میام زود زود، قول میدم به خودم و تو که بازم بنویسم عزیزترین دوستمممم.
18 شهريور 1395
1