شیرین ترین روز مادر مامانی
دیروز روز مادر بود بعنی بهتریییییییییییییییییییییین روز مادر دنیا برای زری مامان
دیروز آقا مهدیار تلفنی به مامان شعله و مامان شهلا و مامان ثریا روز مادر رو تبریک گفت و وقتی با دایی جواد صحبت کرد و دادا بهش گفت روز مادر رو به مامانت تبریک بگو، تلفن رو که قطع کرد به زری مامانش گفت مامانی بغلم می کنی مامانی هم گفت نه، آقا پسر گفت پس بشین، وقتی نشستم پسرم پرید بغلم و منو بوسید و در گوشم گفت مامانی روزت مبارک
خداااااایا چه لحظه ی زیبایی بود انگاری همه ی دنیا رو یه جا به مامانیش دادن خدایا شکرت که بهترین نعمت ممکنت رو یعنی خوشبختی و سلامتی و همه ی خوبی های دنیا رو یه جا بهم دادی
خلاصه اینکه بعد از ظهر هم آقا پسر رفت خونه ی مامان ثریا و با مامان ثریا و عمه فرح (عمه ی مامان ثریا) و خانم بهروزی رفت یه مولودی و کلی رقصیده بود و برای مامان و باباش هم کلی شکلات آورده بود و با غرور اومد گفت اینا رو برای شما آوردم و مامانی کلی بهش افتخار کرد راستی به مامانش کادو هم داد ولی راضی نمی شد که همش برای مامانی باشه و می گفت هم برای منه هم برای شما
پسر گلم همه ی زندگی مامانی برای شماست هدیه ی آسمونی