مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره

روز های زندگی من

تولدت مبارک پسرم

                                  عزیز جان مادر چهار سالگیت مبارک نمی دونم حس و حالم رو چطور توصیف کنم چهار سال گذشت از روزی که جهانمان را نورانی کردی چهار سال گذشت از لحظه هایی که منتظر آمدنت بودم و خدا را صدا می زدم تا از درد دوریت فارغ شوم و چه صبورانه ثانیه ها را طی می کردی و من چه بی تحمل از خدا می خواستم روز بعد را هم ببینم از چه بنویسم، که مادر شدن و حس زیبایش توصیف ناپذیر است ماه آسمانم، مادر را ببخش اگر گاهی فراموش می کنم که تو فقط...
19 دی 1391

بدون عنوان

پسر گلم میخوام از تولدت و ورودت به این دنیا برات تعریف کنم: عزیز دلم خیلی وقت بود که مامان و بابا دلشون یه نی نی خوشگل میخواست )البته پیش خودت باشه مامانی از اول هم دلش یه آقا پیسر میخواست ) یه مدتی بود مامانی حالش اصلاً خوب نبود یه روز یواشکی رفت پیش یه دکتر و آزمایش داد وقتی برگشت خونه دل تو دلش نبود تا جواب آزمایش بگیره بعد از چند ساعتی مامانی زنگ زد به آزمایشگاه و وقتی خانمه گفت جواب مثبته تلفن تو دست مامانی موند زری مامانت از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه اول زنگ زد به بابایی دلش نمی خواست هیچ کس غیر خودش و بابایی از وجودت خبر داشته باشه بعد هم که تلفن رو قطع کرد شروع کرد به بلند بلند گریه کردن وشکر خدارو کردن آخه خداکم نعمتی به م...
30 خرداد 1390