دل! پذیر، پائیزی، از نوع مادرانه
یک بعد از ظهر دلگیر و ابری پاییزی
وقتی تصمیم می گیری بی توجه به ریخت و پاش های از ظهر تا حالای دو وروجک و اثار به جا مانده ی انگشتان دست و پایشان جای جای خانه، کاملاَ خونسرد و سرخوش بعد از ظهرت را با یک کتاب به نیمه رسیده و یک فنجان لعابی پر از نسکافه ی داغ دلپذیر کنی باید منتظر عواقبش هم باشی چون تو یک مـــــــــادری.
یک مادر با یک کوچولوی همیشه داوطلب برای خوراکی های جدید و جذاب!
و نتیجه می شود اینکه کتاب امانتی خواهر را روی دسته مبل رها می کنی و دو دستی همه ی توانت را برای سر ریز نشدن فنجان داغ به کار می گیری و قاشق قاشق نسکافه ی خنک شده را روانه ی دهان باز به صدای آبه! آبه! می کنی و دست آخر هم با دستانی چسبناک و دهانی سوخته از داغی نوشیدنی خانه خرابکن و مبلی خیس ناشی از ضربات و حمله های پی در پی کوچولوی فضول به فنجان، عطای بعد از ظهر دلپذیر را به لقایش می بخشی و دست به کار جمع و جور خرابکاری های کوچولوها و پاک کردن اثار جرمشان از نقطه نقطه ی خانه ی پائیز زده ات می شوی.