مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

روز های زندگی من

دغدغه از یه نوع دیگه!

1393/9/20 2:02
نویسنده : زری مامان
736 بازدید
اشتراک گذاری

همه ی روزایی که حرف مدرسه رفتن مهدیار به میون می آمد دغدغه من و پدرش _ و بیشتر هم پدرش _ این بود که مدرسه ای پیدا کنیم که با معیارهامون سازگار باشه. معیار منظورم یه شعار تکراری و ورد زبون نیست، منظورم اینه که اگر بچه ی من توی کلاس گفت نماز جمعه می ره یا به هیئت علاقه داره یا هر چیزی توی این مسیر، تشویق بشه، ترغیب بشه، از جانب معلمی که می شه یه الگوی بزرگ برای یه بچه این قضیه جدی گرفته بشه. در یک کلام رویا بافی هایی داشتیم برای خودمون.

که توی این مسیرِ گشتن و پرس و جو کردن اسم مدارس اسلامی هم به نوع خودش جالب بود، جامعه ی اسلامی و تاکید روی اسلامی بودن یه مدرسه، یعنی چی؟!

خلاصه اینکه گشتیم و یافتیم مدرسه ی خوب منطقه رو.

و رفتم اینقدررر برخورد مدیر روم تاثیر مثبت گذاشت که به لطف خدا ثبت نام انجام شد.

حالا بعد از گذشت چند ماه، دغدغه هامون رنگ عوض کرده، حالا باید نگران این باشم که چه جوری به پسرم بقبولونم که معلمت دروغ گو نیست و نیتش چیز دیگه ایه.

همون روزهای اول در مقابل این حرف از مد افتاده ی معلمش که توی خونه هاتون دوربین دارم، مجبور شدم توضیح بدم که منظور از دوربین چشم ما مامان هاست، و منظور از فرشته ی مهربون که در مقابل کارهای خوب جایزه بهتون می ده هم ما مامان باباها هستیم.

و دفعه ی بعد که توی دفتر رابط نوشتم که مهدیار شبها دیر می خوابه و ازش خواسته بودم یه جور خاصی تشویقش کنه که زودتر بخوابه، و باز هم ایشون کرامت فرموده بودن و مهدیار رو به بچه ها نشون داده بودن و گفته بودن که بچه ها مهدیار شبا دیر می خوابه! و این شد که پشت دستم رو داغ کردم که دیگه از خانوم معلم تقاضای کمک نکنم.

و حالا هنر جدید خانوم معلم!

مرتب یه کاغذ رو به بچه ها نشون می ده و تاکید می کنه که روش نوشته " من پسر بدی هستم" و هر کس که کار بدی بکنه این کاغذ رو با سوزن به لباسش وصل می کنه تا وقتی رفت بیرون آبروش بره!!!تعجب

و اینجا بود که دیگه هیچ جواب قانع کننده ای براش نداشتم و دست به دامن خانم مدیر شدم و عکس العمل این بودتعجبو بعدخجالتو بعد هم قول پیگیری و عدم تکرار.

چی فکر می کردیم و چی شد!

حالا دیگه نه انتظار راهنمایی و تربیت دینی خاص از خانم معلم دارم نه انتظار بها دادن به ارزشهایی که مدنظرمون بوده و هست، حالا فقط می خوام ورژن جدیدی از افکار و روشهای تربیتی نخ نمای خانوم معلم رو در طول امسال نبینم و به خیر و خوشی سال تموم بشه و برای سال آینده دنبال دغدغه جدبد بگردم خندونک.

************************************************

پی نوشت: شاید هم من زیادی پرتوقع و لوسم، نمی دونم !!!

پسندها (4)

نظرات (13)

مامانی
20 آذر 93 14:04
ای وای دلم لرزید ازینکه فکر کنم دختره منم بره مدرسه ازین داستانا پیش بیاد آخیییی کوچولوها ...... آرزوی انرژی مضاعف برای رسیدگی به امور بچه های گلت دارم خدا قوت . بوووووس بچه های ناناز
زری مامان
پاسخ
عزیزم ایشالا که پیش نمیاد ممنونم دوست خوبم
سیده نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
21 آذر 93 13:26
حالا اولشه بانو جانم... .حالا کو تا هی دلمون بلرزه... .
گیلاس آبی
23 آذر 93 12:29
شاد باشید...
مهتاب
23 آذر 93 13:34
ای بابا چه معلمایی پیدا میشن راستی اون عکس نماز خوندن جیگری خیلی عالیع دلم ضف رفت براش
زری مامان
پاسخ
مهتاب جون خودم چطوره ؟ قربونت برممممممم لطف داری
یک مامان فیلسوف
23 آذر 93 14:41
وای از دست این بزرگترهای نادان . حالا معلم هم باشن که دیگه هیچی. راستی منم اسم نی نیمو گذاشتم مهدیار. خوشحال شدم اسم پسرگل شما هم مهدیاره.
زری مامان
پاسخ
چی بگم عزیزممممم چه جالب خدا مهدیار کوچولوت رو در پناه خودش حفظ کنه
عاطفه
23 آذر 93 15:17
منم باید بیام و بگم که رمز ؟؟؟؟؟
عاطفه
23 آذر 93 15:20
افرین به تو با این دغدغه های دلنشین و دوست داشتنی ات خدا ، خانم معلم رو هم به راه راست هدایت کنه ایشالله همیشه سلامت و موفق باشید
مادر امیرحسین و امیرعلی
25 آذر 93 11:40
سلام دوستم ببخش دیر به دیر میام ولی همیشه به یادتونم ای وای چه معلمی؟؟؟؟؟؟؟؟ مادرها همیش باید دلواپس باشن انگار نمیش مادر بور و استرس نداشت؟ عزیزم از اسم پست بالایی اینجور متوجه شدم که تولد بوده به هر حال مبارک باشه
زری مامان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که به یادمون هستید و بهمون سر می زنید باعث افتخارمونه مامان و دلواپسی همیشه با هم دیگه هستن ممنون دوست خوبم بابت تبریکت
فایضه مامانه عسل
25 آذر 93 21:05
سلام مامان مهدیار و محمد صدرا جان .... خوبین ؟ دختر من هم توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده ... میشه بهش رای بدین ؟ تا شانسمون برای برنده شدن بیشتر شه ؟ فقط کافیه با تلفن همراهتون عدد 4 رو به شماره 1000891010 ارسال کنین .... مرسی از لطفت دوست مهربونم...
مامان احسان
26 آذر 93 8:58
سلام زری من رمز من رمز من رمز
زری مامان
پاسخ
سلام معصومه جون چشم چشم چشم
ارام
28 آذر 93 16:08
سلام زری جون .......
زری مامان
پاسخ
سلام عزیزم چشم الان میام
مامان زکریا
2 دی 93 12:40
سلام هم وبلاگتون زیبا و سرشار از عشق مادرانه ست و هم دغدغه هاتون درست و به جاست به نظرم یه همچین معلمی رو باید از حیطه ی مقدس تدریس خارج کرد ایشون بینش ندارند و نمی تونن پایه های اولیه درست دیدن جهان رو به بچه ها آ آموزش بدن
زری مامان
پاسخ
سلام ممنون از لطفت بانو، چی بگم فعلا که چاره ای جز طی طریق با همین معلم نیست
مامان زهره
21 اردیبهشت 94 1:36
به نظرم رفتار معلم واقعا اشتباهه و شما لوس و پر توقع نیستید
زری مامان
پاسخ
چی بگم