مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

روز های زندگی من

تولد دو نفره من تنهااَممممممممممممممم

1391/10/19 19:32
نویسنده : زری مامان
706 بازدید
اشتراک گذاری

منو گذاشتن و رفتن niniweblog.com

قراره که ایشالا تولد مهدیار جونم رو بعد از ماه صفر بگیریم

این شد که با بابا میثم قرار گذاشتیم که پسرم رو ببریم سرزمین عجایب و یه جشن سه نفره بگیریم تا بعد از صفر

امروز هم از وقتی از مهدکودک برگشت صحبت تفریح و گردش امشب بود

تا اینکه:

بابا میثم از سرکار برگشت و رفت یه ذره استراحت کنه تا غروب که بریم

من هم مشغول کار خونه شدم،Smiley مهدیار اومد و گفت مامانی ما می ریم سرزمین عجایب شما هم برو تو پاساژ برای خودت بگرد

گفتم باشه پسرم

گفت: اگه خواستی برای منم لباس مباس بخر عیبی نداره

دوباره چند دقیقه ی بعد (البته هی می رفت و بابامیثمش رو بیدار می کرد که مجابش کنه منو نبرن)

_مامانی شما بمون خونه ظرف مرفاتو بشور ما میریم سرزمین عجایب

_چرا پسرم؟ خوب منم میام

_نه مامان شما کاراتو بکن، شام رو چیکار می کنی؟

- (منم با خنده، آخه هنوز قضیه رو شوخی گرفته بودم) مامانی از ظهر ماکارونی دارم می خورم

دوید پیش میثم و گفت شام هم داره ما بریم

و من

دیگه تا غروب بابامیثم هر کاری کرد که راضیش کنه من رو هم ببرن قبول نکرد

گفت مامانی شما دلت می شکنه ما بریم

گفتم چی بگم مادر من

گفت دلت نشکنه دیگه

خلاصه بابا میثم راضیش کرد که بیان و منم ببرن حداقل بهم شام بدن، حالا اگه راضی بشهشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

من رو گذاشتن و رفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

عیبی نداره بازم تولدت مبارک پسرم

پ.ن: راستی قضیه عروس منتفی شدااااااااااااا، اینکه الان اینجوریه زن هم بگیره دیگه محلم نمی ذاره

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااا

بعداً نوشت: مامان شهلای نازنینم (مامان بزرگم) زنگ زد و دید من خونه ام می گفت غصه نخوریا بچه ست عیب نداره

غش کرده بودم از خنده گفتم برای چی غصه بخورم شوخی می کنم بذار برن، بچه م دوست داره با باباش تنها باشه خوب

                       

                                                 

این کیکه هم مثل من اعصاب نداره الکی می خواد بگه من خوشحالم خخخخخخخخخخخخخخخ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

حسنا
20 دی 91 8:14
قدیما میگفتن پسرا مامانی هستن دخترا بابایی ما که ندیدیم
تولد شاه پسرت مبارک


همینو بگو خواهر
مرسی عزیزم
علامه كوچولو
20 دی 91 9:53
آي مُردم از دستت مهديار
باور كن زري جون كلي خنديدم
منكه ميگم بابا ميثم هم تو نقشه دخيل بوده كه مهديار رفته گفته شام هم داره
دو بهم زني نميكنم ها دعواتون نشه
حالا شام بردنت يا نه؟
از اعصاب كيك مشخصه ته دلت ناراحت شدي يه خرده اينقد اينقد.....جون من يه ذره كه ناراحت شدي نشدي؟بابا تو ديگه كي هستي


نه باور کن بابا میثم نقشی نداشت
هی بهش می گفت پسرم مامانت گناه داره حالا دیگه از جلسه ی غیر علنی شون خبری ندارم
نه ناراحت نشدم معلومه؟خخخخخخخخخخ
بهاره مامان ونداد
20 دی 91 17:33
وایییییییییییییییییییییییییی من اگه بودم از غصه میمردم خداااااااااااولی اشکال نداره بچه است دیگه(خودت رو سعی کن گول بزنی)
تولدت مبارک مهدیار گلی


نه بابا چرا غصه من از خدامه که همیشه به باباش بچسبه
مرسی بهاره جون
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
20 دی 91 19:04
مبارک مبارک تولدت مبارک


ممنون دوست خوبم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
20 دی 91 19:08
مامانی ماشاا... پسرت مرد شده دوست داره با مرد ها بره بیرون یاد سریال خانه سبز افتادم


آره دیگه زیادی مرد شده D:
الی مامان
22 دی 91 9:43
مردونه برگزارش کردنا مامانی
تولدش مبارککککککککککککک


حسابیییییییی مردونه بود
مرسی الی جون
در انتظار...
22 دی 91 13:30
سلام زری جون مهربونم... ممنون که تو این مدت خیلی خیلی بد کنارم هستی... امیدوارم خداوند همیشه شادت بداره...
در انتظار...
22 دی 91 13:32
امروز بهترم...قرارم را دادم کسی نوشت و امدم سراغ دوستهای نازنینم...دلم برات خیلی تنگ شده عزیزم...ببخش که نشد برای تولد مهدیار کاری کنم...می دونم که درک میکنی...ان شالله بتونم جبران کنم...


عزیزم این حرفها چیه همین که به یادمون بودی بسه
در انتظار...
22 دی 91 13:33
مهدیار عزیزم..عشق اهورایی من...تولدت مبارک...از خود آقامی خواهم که تو را همیشه سالم و شاد درپناه خودش حفظ کنه..همراه با مامان زری و بابا میثم...


مرسی خاله نازنین
در انتظار...
22 دی 91 13:34
مهدیار.مامان زری را بیشتر مواظبش باش...خاله مامان به این خوبی را چرا با خودت نبردی...من ازخدامه بتونم با مامان زری برم بیرون...


شما لطف داری خاله جون
ولی حتماً یه دلیلی داشته دیگه
شاید شما هم یه بار با زری مامان بیرون بری همین نظر رو پیدا کنی
کلاًًًًًًًًًًًًًً اعتماد به نفسم رو از دست دادمممم
هیراد و عمه لیلاش
22 دی 91 19:22
سلام سلام صد تا سلام
اومدیم یه خبر خوب بدیم
به خاطر محبت و دعای شما من توی مسابقه سوگواره محرم اول شدم
باز هم از لطفتون ممنونم
همیشه شاد و سلامت باشید دوستتون دارم


مبارک باشه عمه خانومممممممممم
زهرا (✿◠‿◠)
23 دی 91 7:17
هه هه هه هه هه هه !
از دست این بچه ها....
حالا محمد صادقم ازینور غش کرده خواهــــــــــــــر!!!
بمیرم الایی واسه دوست خوبم...
میای ما با هم بریم پارک ....مهدیار و محمد صادق و نبریم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!



آرهههههههه چرا که نه
ساره
23 دی 91 14:49
آخه یعنی که چی؟
زهرا جان شما ناراحت شدی, حالا دل یه جوونو شاد کن. اون پ.ن چیه نوشتی؟


نه دیگه جا نداره خوب دلم شکسته آخه، حالا بیام براش زنم بگیرم!؟
منظور پی نوشت می باشدD:
آخه نه اینکه همه چیمون رو اصوله پی نوشت هم می ذاریم اونم با این اعصاببببببببببببب D:
مامان احسان
24 دی 91 8:59
مامان احسان
24 دی 91 8:59
سلام گل آقا تولدت مبارک


مرسی عزیزمممممممم
مامان احسان
24 دی 91 9:00
الهی صد ساله شی .نه. صدو بیست ساله شی . نه. صدو بیست سال کمه همیشه زنده باشی


مرسی دوست جونییییییی
آسمان
25 دی 91 1:32
آخی ... پس معلومه حسابی مرد شده
ای بابا پسرا بی وفان دیگه خواهر ... هِـــی........


چه جورممممممممم
مامی مهدیار
25 دی 91 2:12
تولدت مبارک عزیزم قربونت برم من ؛ انشاالله صد و بیست ساله شیییییییییییییییییییییییییی
مرجان مامان آران
25 دی 91 11:27
تولدت مبارک عزیز دلممممممممممم
تو که مامان به این مهربونی داری چرا نمیبریش بیرونننننننننننننن
همیشه خوش باشید
پیش ماهم بیاید


عزیزم این حرفها اثری نداره منو نمی برننننننننننن خوب ):
چشم خدمت می رسیم
مریم مامان سلما
26 دی 91 1:32
امان از دست این پسر با این حرف های قلمبه وسلمبه البته منم نظرم عوض شد که سلما رو عروست کنی چون امروز سلما با من دعواش شد به من گفت برو از خونه بیرون برای خودت یه دختر دیگه بخر این دو تا اگه به هم بیفتن جای ما خونه سالمندانه عزیزم


واقعاً کههههههههه خوب به هم میان
مرجان مامان آران
27 دی 91 18:00
_-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشی مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______| ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) اپ کردیمممممممممممم بیایین پیشموننن
مرجان مامان آران
28 دی 91 10:25
خصوصی گلم
بهاره مامان ونداد
28 دی 91 17:39
ما اپ کردیمممممم بیا
زهرا مامان امير علي (شيرين گندمگ )
29 دی 91 0:21
عزيزم تولدت مبارك و هميشه خوش و خندان باشيد
مامانش
29 دی 91 0:51
ای وای اخه چراااا ؟؟؟ . مهدیار جون از شما بعید بودااا .
صبا
10 بهمن 91 22:24
مرسی خاله جون.