مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره

روز های زندگی من

قهرمان همیشگی زندگی

1392/4/22 19:45
نویسنده : زری مامان
1,247 بازدید
اشتراک گذاری

     قهرمان همیشگی

جان مادر این حس همه گیر است،یعنی باید باشد.

قهرمان زندگی از کودکی تا همیشه برای همه فقط اوست.

او که دستان بزرگ و مهربانش نه به نرمی دستان مادر ولی خالصانه و همیشه هست.

او که سخت گیری ها و عتابش هم گرچه گاهی خالی از نرمش است ولی شیرینی و اثرش همیشه در دل می ماند.

او شاید در ظاهر قوی و قدرتمند، ولی در باطن دلی به لطافت باران دارد.

پدر همیشه و همیشه قهرمان است، برای من هم اینگونه بوده و هست و حالا که تو را می بینم که اینگونه پدرت قهرمان بی رقیب زندگیت شده غرق در غرور می شوم و یاد کودکیم برایم زنده می شود و نهایت سعیم را می کنم که او هر روز به چشمت قهرمان تر از دیروز باشد. که به عقیده ی من یکی از هنرهای مادر این است.

و اسطوره ی این روزهایت دیگر به رستم شباهت پیدا کرده جانم.

اینقدر در ذهنت او را قوی و قدرتمند می دانی که پرسش این روزهایت همه و همه در مورد قدرت پدرت است.

مشهد که بودیم لوسترهای سبز و بزرگ حرم را نشانت دادم و از نور زیبایش برایت گفتم و تو گفتی اگه بابا از زیرش رد بشه سرش به لوسترها می رسه آخه بابای من خیلی قد بلنده

و من در دل تصدق تو و بابایت را رفتم عزیزکم

و امروز که سخن از قدرت و سرعت بود و پرسیدی دایناسور خیلی سنگین است و وقتی پاسخ من را شنیدی باز هم پرسیدی ولی بابای من می تونه بلندش کنه مگه نه؟ قبول هم نکردی که اینقدر سنگین بوده که بابایت نتواند بلندش کند.

عزیز مادر دعایم فقط اینست که خدا تو و قهرمانت را حفظ کند.

و این ها را نوشتم تا روزی که می خوانی بدانی و به یاد آوری که اسطوره و قهرمانت که بوده.

دردانه ام مبادا روزی برسد که قدرت بی انتهایش را فراموش کنی مبادا روزی چشمهایت را گستاخانه در چشمانش بدوزی و مردانگی صدایت را به رخش بکشی از یاد نبر او کسی بوده که روزی در رویاهایت سنگین ترین ها را بلند می کرده و دستش به بلندتر چیزها می رسیده.

عزیزش که بداری خود خدا عزتت می دهدانشااله.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

ღ مونا مامان امیرسام ღ
23 تیر 92 3:11
سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید اگر قبلا به کس دیگه ای رای دادید بازهم میتونید رای بدید. تا 8 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
مامان احسان
23 تیر 92 14:12
سلام عزیزم خدا بابایی و مهدیار جون و نی نی ناناستو برای شما و شما رو برای ما حفظ کنه در پناه خدا گلم


ممنون گلم ایشالا که خدا همه ی نی نی ها و بابا مامان ها رو حفظ کنه
هدا مامان رها
24 تیر 92 11:15
خیلی متن تاثیر گذاری بود زری جون.امیدوارم همه بچه ها قدر پدرو مادراشون رو بدونند و همیشه سپاسگذارشون باشند.و دل اونها رو نشکنند.



لطف داری، ایشالا
عاطفه
25 تیر 92 0:14
آفرین زری مامان دوست داشتنی !
آقا مهدیار عزیزم و نی نی تو راهی خوب به این حرفای مامانی گوش بدیدا ! آفرین


عزیزمییییییییی
مریم
26 تیر 92 18:50
واقعامتن قشنگی بودوعکس هم خیلی قشنگ بود موفق باشید


لطف داری عزیزم
مامان مرضیه
26 تیر 92 22:37
خدا همگی تون رو حفظ کنه


مرسی مرضیه جونم
نیر
27 تیر 92 2:23
سلام زری نازنینم..ممنون که همیشه به یادم هستین...خدا انشالله هردوتا عزیزت رو برات حفظ کنه...ما که لایق نیستیم ولی چشم حتما دعاتون میکنم...مهدیار رو میبوسم...

ღبارانღ
28 تیر 92 12:12
سلام...
ای جونم همسر خوب...زهرا جونم... سفارش بابا میثم را کرده.. قربونت بروم با این دل نوشته ات...تو چشمام اشک جمع شد...


مهربون منی
ღبارانღ
28 تیر 92 12:12
خدا تو وبابا میثم و مهدیار عشقم و محمد صدرا جونم را حفظ کنه...همیشه در کنار هم..عاشقانه ای پایدار...


مرسی عزیز دلم
ღبارانღ
28 تیر 92 12:15
تو این روزها خیلی به یادت می افتم...
یاد ماه رمضان پارسالم... خدا همیشه سلامت بداره تو را...هیچوقت گرد غم توی دلت نیاد...


ایشالا دیگه اون روزای سخت برات تکرار نشه و همیشه دیگه آرامش و شادی باشه
ღبارانღ
30 تیر 92 0:29
سلام...
بسیــــــــــــــ به یادت بودم...


لطف داری
محتاج دعاهای قشنگتم عزیزم
عاطفه
30 تیر 92 18:57
خوبه این نی نی گولو اومد همه رو فراموش کنید زری مامان دلمون تنگ شده ترو خدا یه ذره بنویس بابا ! مهدیار گلم چی کار میکنه ؟ نی نی لگد میزنه یا نه ؟ بابایی و عمه ها و مامان بزرگ چه خبر ؟ یه حرفی ؟ پیامی ؟ خوبید ؟


عزیز دلم منم دلتنگونم
چشم می نویسیم
همه خوب خوبن شکر خدا
مریم مامان سلما
31 تیر 92 3:21
عزیزم عالی بود هم عکس هم توصیف قشنگت از پدر و نصیحت قشنگت به گل پسر


مرسی مریم جون
دلتنگتون بودیم
آسمان
11 مرداد 92 1:13
ای جان
خدا روز به روز زندگیتون رو گرمتر و شیرین تر کنه ان شاء الله ...


ممنون مهربونم