نی نی مهدیار
این روزا مهدیار حسابی رفته تو حال و هوای نی نی داشتن و باردار بودن
می ره و میاد می گه مامان می دونی تو دل منم نی نی هست، به خصوص وقتایی که کاری بهش می گم می گه خوب تو دل منم نی نی هست منم کمرم درد می کنه و نمی تونم خم بشم
پریروز خدا رو شکر نی نی مهدیار به قول خودش دُینا اومد یکی از عروسکاش رو گرفت پشتش و گفت مامان حدس بزن کی اومده؟
نی نیم دینا (دنیا) اومده و دیگه مشکلی ندارم و می تونم خم بشم و کمکت کنم
بعد از چند دقیقه که دید توقع کمک ازش دارم پشیمون شد و گفت یه نی نی دیگه هنوز تو دلم هست
و دوباره در عرض چند ساعت یه نی نی دیگه دینا آورد!! که این دفعه گل پولیشی تزئینی اتاقش بود و می گفت مامان به نظرت چرا من گل به دینا آوردم؟
منم دیگه خیالم راحت شد که بچه م وضع حمل کرده و خدا رو شکر به خیر گذشته
ولی امشب بازم بهم خبر داد که تو دلش یه نی نی هست!
و بازم من منتظرم که مامان بزرگ بشم ایشالا
پ.ن:از همینجا برای سلامت همه ی نی نی های تو راهی به خصوص نوه های بی شمار خودم دعا می کنم شما هم تو رو خدا این شبا خانواده ی پر جمعیت ما رو خیلی دعا کنید.