مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

روز های زندگی من

شکرت خدا، شکر

1392/4/19 18:56
نویسنده : زری مامان
837 بازدید
اشتراک گذاری

خدای نازنینم ازت ممنونم بابت همه ی نعمتهات، این همه نعمت غیر قابل شمارشت

مهربونم شب اول ماه رمضان من یه هدیه ی عالی ازت گرفتم که اون سلامتی نی نی تو راهیمه

totalgifs.com barrinhas gif gif barra26.gif

سونوگرافی ای که بعد از آبله مرغونم رفتم یه کمی نگرانمون کرد

اول اینکه گفت آبله مرغون روی بینایی و شنوایی و قلب بچه اثر می ذاره که تا زمان تولد مشخص نمی شه که البته دکترم این نظر رو رد کرد و گفت فقط روی اندام های بچه اثر می ذاره

بعد هم گفت لب بالای بچه رو نمی بینم و سونوی سه بعدی پیشنهاد کرد و چون تناقضهایی توی جوابش بود دکترم هم تشخیص سونوی سه بعدی رو داد و البته تاکید کرد که جای نگرانی نیست

منم خدا رو شکر استرس و نگرانی زیادی نداشتم و دلم قرص بود که ایشالا نی نی سالمه و توجیهم هم این بود که من نهایت کاری که برای سلامت بچه لازم بود رو انجام دادم اونم دوری پانزده روزه م از مهدیارم بود ولی قسمت این بود که دو روز بعد برگشت مهدیار من آبله مرغون بگیرم و دیگه توکل به خودش کردم  

ولی برای اطمینان بیشتر سونوی سه بعدی رو بعد کلی فکر رفتم

دیروز برای سونوگرافی سه بعدی رفتم و شکر خدا نی نی سالم سالم بود و اولین چیزی که دید لب بالاش بود و گفت خیالت راحت راحت باشه

خلاصه اینکه اولش نی نی اینقدر شیطونی می کرد که نمی تونست از پاهاش عکس بندازه و بعد از چند دقیقه که نی نی خوابید شروع به نشون دادن دست و پا و انگشت ها و خلاصه همه جای نی نی کرد

حتی خمیازه کشیدن نی نیم رو هم دیدم و کلیییییییییییی دلم براش ضعف رفت

 

سخنی با نی نی عزیزم: نازنین مامان خدا رو شاکرم که تا اینجا همه چیزت به لطف خدا خوب بوده و سالمی، ولی اینو بدون که مامانی دوران بارداری سختی رو گذرونده و کلی اذیت شده

موقعی که داداش مهدیارت تو دلم بود هم روزای سختی داشتم به خصوص ماه هشتم که به خاطر کشیدگی تاندون پام، پام سه هفته توی گچ بود و رسماً خونه نشین شدم و خیلی خیلی بهم سخت گذشت ولی روزای سخت بارداری شما رو هرگز هرگز فراموش نمی کنم، سختی هایی که شاید همه ش رو نشه توضیح داد ولی حتماً روزی برات تعریف می کنم

فقط برای اینکه بدونی چقدر عاشق شما و داداش نازنینتم

عزیز مادر از امتحان های سخت این چند وقته ی خدای خوبم ناراحت نیستم و شاکرشم که باز هم می شد خیلی سخت از اینها آزمایش بشم و خدا باز هم دوستم داشت که با سلامتی شما و داداشی آزمایشم نکرد دیروز موقع سونوگرافی هر قسمت بدنت رو که دکتر نشونم می داد و خبر سلامتیت رو می داد فقط می گفتم خدایا شکرت، نعمت سلامتی رو ازمون نگیر

پاره تنم خوشحالم که خدا داره هر روز مامانیت رو قوی و قوی تر می کنه تا روزی که شما دو تا بزرگ می شین بتونه براتون پناهگاه باشه و با تکرار تجربیاتش دلتون رو قوی کنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

بهاره
19 تیر 92 19:09
سلام عزیزمهیچ اشکالی نداره من ناراحت نشدم


از چی ناراحت نشدی؟؟؟؟؟؟؟
مامان مرضیه
19 تیر 92 22:22
به به تبریک زری عزیزم خدارو شکر من هم یه مقدار نگرانتون بودم اما گفتم شماخودت از همه چیز خبر داری
وایییییییییییییی خییلی خوشحال شدم تبریک می گم بقیه ماه ها رو برو حالشو ببر با اون سی دی سونوی سه بعدی


ممنون بابت لطفت عزیزم
عاطفه
20 تیر 92 1:42
آخ جــــــــــــــون ! چه خبرای خوبی اینجاس به سلامتی و مبارکی خیلی خوشحال شدم !
نی نی کوچولو تو رو هم قد داداشی عزیزت دوست داریم، کمتر زری مامان عزیز و اذیت کن ایشالا همیشه سلامت باشید و ماه رمضان تون هم مبارک


شما لطف داری گلم
ماه رمضان شما هم مبارک
آسمان
20 تیر 92 1:51
خدا رو شکر
ایشالا صحیح و سالم بیاد تو بغلت

تاریخ زایمانتون کیه ؟


مرسی عزیزم
ایشالا اواسط مهر
مرجان مامان اران
20 تیر 92 11:49
الهی شکررررر
وافعا تو فکرت بودم گفتم ایشالا که ابله مرغون گرفتی اثری نداشته باشه عزیزمم
ایشالا همیشه تنت سالم باشه و سایت بالا سر گل پسرا عزیز دلممممممممممممم


مرسی گلم
مریم مامان محمدصدرا
20 تیر 92 17:04
خدا رو صد هزار مرتبه شکر. ان شاالله دوران بارداری راحتی داشته باشی و این بیماری آخرین مساله نگران کننده ای باشه که باهاش مواجه شدی. خوشحال شدم به وبلاگ ما سر زدی من شما رو لینک کردم و ممنون می شم تبادل لینک کنیم.
http://mos.niniweblog.com


مرسی عزیزم
حتماً، ما هم با افتخار شما رو می لینکیم
ღبارانღ
20 تیر 92 19:23
سلام زهرا جونم.
خوبی؟عباداتت قبول...
پارسال ماه رمضان چقدر من مزاحمتون بودم... امیدوارم تو خوبی ها جبران کنم...


سلام عزیزم
این حرفها چیه عزیزم
ما هر کاری بکنیم لطفای شما رو نمی تونیم جبران کنیم
ღبارانღ
20 تیر 92 19:25
خدا را شکر..ان شالله سالم هم به دنیا بیاد..
وای چه جالب خمیازه می کشیده..مزاحم خوابش شده بودید...


مرسی ایشالا
حالا همه ش بیداره ها یهو خمیازه کشیدنش گرفت (:
ღبارانღ
20 تیر 92 19:26
عزیزمممممممممممممم..مامان زری درد ودل کرده با نی نی جونش...خدا ان شالله همه تون را سالم نگه داره..همیشه همیشه...
ان شالله دیگه توی خونه تون خبری از درد یا بیماری و ناراحتی نباشه...
مواظب خودت باش...


مرسی گلم ایشالا که همه ی خونه ها همیشه سلامتی باشه
چشم
ღبارانღ
20 تیر 92 19:28
هنوز که هنوزه نگاه کردن به اون عکس مهدیار را خیلی دوست دارم...خدا حفظش کنه... مممنون که به خاطر من عوضش نکردی..محبتت را نمی تونم جبران کنم..ولی از خدا میخواهم روزهای خوب را همیشه برات خودش مهیا کنه....


تو لطف داری مهربونم
نه هیج کاری نکردم گلم، خودمم با دیدنش یاد شما می افتم
مامان احسان
22 تیر 92 13:56
الهی قربون اون خمیازه کشیدنش .بیصبرانه منتظریم نی نی گولو رو ببینیم .


خدا نکنه، مرسی ایشالا به زودی
مامان احسان
22 تیر 92 13:57
سلام زری جان خدا قوت عزیزم امیدوارم این سه چهار ماه هم بیخطر سپری بشه و نی نی ناناسه بیادو به جمعتون اضافه بشه .


ممنون گلم ایشالا
مامان احسان
22 تیر 92 13:58
البته که دعوتید خاله جون کی از شما بهتر


عزیز دلمیییییییی
بهاره مامان ونداد
22 تیر 92 16:34
وای خدا رو شکر زری جان ولی عزیزم تا اون جا که من میدونم سرخچه باعث لب شکری شدن میشه ابله مرغون اثری روی بچه نمیذاره ولی در هر صورت سونو دادی خیالت راحت شد خدا رو شکر که سالمه


مرسی عزیزم
آره دکترم هم گفت ولی سونوگرافیسته نگرانم کرد
مریم مامان سلما
31 تیر 92 3:26
خدا رو شکر عزیزم خیلی خوشحال شدم انشاالله بار تو به سلامت زمین بذاری


ممنون
مامان حانیه
3 مرداد 92 15:50
خدارو هزاران هزار بار شکر ولی خدایشش هیشکی مثل ما مامانای بارداری تا این حد نگران نی نی توراهی نیست نگرانیمون تمومی نداره تا وقت زایمان


آخ گفتی
ایشالا که همه چی خیر باشه
شقایق مامان آرشا
8 مرداد 92 10:31
خدا رو شکر