برادرانه
مادر به فدای بزرگواری و آقاییت.
واقعا گاهی اشک میریزم از این طبع بلند و دل مهربونت عزیزکم.
به قول مامان ثریا ایشالا که مادر همیشه خیر این آقایی و مهربونیت رو ببینی.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه شیوه عجیب تربیتی که خیلی روی مهدیار موثر واقع شده و کاملا هم خودجوش و ناخواسته پی گرفتم این بوده که از قول محمدصدرا و به زبون بچه گونه باهاش حرف می زنم و اینقدر مهدیار تحت تاثیر قرار می گیره که حتی اگه تو اوج ناراحتی و عصبانیت کودکانه باشه یهو کاملاً رفتارش عوض می شه.
اینقدر عادت کرده به این مدل حرف زدن من که مرتب صدرا رو مخاطب قرار می ده و تو خونه باهاش حرف می زنه و من جواب می دم .
چند روز قبل سر به سر داداشیش می ذاشت و من جوابش رو می دادم ،
-باشه داداش دیگه منو دوست نداری عیب نداره
مهدیار: نهههههههه داداشی تو تموم دنیای منی، ناراحت نشیاااااا
و من ضعف رفتم از این همه مهربونیش
******
امروز من سرگرم بودم و مهدیار و صدرا هم تو هال جلوی تلویزیون
چند بار صدا زد داداش، صدرا ...
و وقتی من جوابش رو دادم گفت چطوری رفیق
الهیییییییییییی مادر به فدای تو بشه
************
بابایی امروز سر به سر محمدصدرا می ذاشت و میگفت پسر بدی هستی گریه می کنی؟
مهدیار با ناراحتی رفت تو اتاق و گریه ش گرفت و می گفت مامان من صد بار به بابام گفتم داداش منو دعوا نکنه اون بچه س گناه داره. من نمی ذارم دعواش کنه.
و من واقعا نمی دونم گاهی محبت و مهربونیش رو چجوری تفسیر کنم.
***********************
این یکی دیگه برادرانه نیست خلاقانه س
عمه سارا جون مثل هر سال برا مهدیار کرم ابریشم خریده، امروز یکیشون در حال پیله بستن بود که بابا میثم جعبه شون رو برداشت و جاشون رو تمیز کرد و زحمات کرم بیچاره رو بر باد داد مهدیار شاکی شده بود و میگفت بابا از صبح این بیچاره داره زحمت می کشه و پیله درست می کنه چرااااا خرابش کردی. حالا باید خودت براش پیله درست کنی و تو جواب سوال باباش که پرسید چه جوری پیله درست کنم گفت برو یه عالمه تار عنکبوت براش جمع کن که کرمه پیله درست کنه
یعنی مرده ی این فکر خلاقانه تم عزیزمممممممم
======================================================
پ.ن: باران جونم عنوانو داری؟