مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

روز های زندگی من

کارتون از نوع امروزی

1393/3/16 13:27
نویسنده : زری مامان
649 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی که با خواهر جانمان یاد کودکیهایمان را زنده می کنیم عصرانه های دلچسب و کارتون های هر چند با کیفیت پایین و کوتاه هم جز جدایی ناپذیر این خاطرات است

و حالا شبکه ی پویا گاه گاهی این خاطرات شیرین را تداعی می کند و دعای خیر ما را نصیب خودش و لبخند را مهمان لبان ما.

گل پسر هم که مثل همه ی همسالان عاااشق کارتون و شبکه پویا. و صد البته پیرو قانون خونه بدین شرح که غروب به بعد تلویزیون یا مختص اخبار دیدن پدر یا بعضی اوقات قسمت بشود یک سریال و فیلمی هم نصیب ما بشود.

هفته ی گذشته که طی قرار و مدارهای نوه و مادربزرگ پسرک عازم خونه ی مامان ثریا شد تا صبح راهی شمال بشن ما هم دیدیم روز مبعث ست و به جهت زیارت عازم شهر مقدس قم شدیم. و شکر خدا با وجود طوفان و باران بین راه زیارتی کردیم و در راه برگشت صدای بغض دار و ناراحت پسرک پشت تلفن که حاضر به ماندن نبود و خواهش و التماس می کرد که به خانه برگردد متعجبمان کرد.

خلاصه اینکه پسرک شمال نرفت و به خانه برگشت و در مقابل چشمان علامت سوالی و لحن نصیحت گونه ی ما فقط گفت من خسته ام و می خوام بخوابم می شه دیگه راجع بهش صحبت نکنین.

و اینگونه بود که نطق ما کور شد و روز بعد عمه سارا جان علت بی قراری پسرکمان را پیدا کرد و گفت که تو کارتون دیشب آنهم اواخر شب بچه ای بوده که مادرش از قضا مثل ما زیاد نصیحت می کرده و با داروی جادوگری تبدیل به خرس شده پای پدر خانه را تمام و کمال بلعیده

از خودش که جویا شدیم فهمیدیم که بعــــــــله کارتون شبکه زیادی پویای ما به توهمات پسرک زیادی خیال پرداز ما دامن زده و مهدیار جان ما ترسیده که شاید آخر شبی مادر جانش خرس بشه و پای پدر که نه خود پدرش رو میل کنه و اصلا هم فکر نکرده که من رژیم دارم و علی رغم مخالفت کل بستگان و وابستگان خیلی هم بهش پایبندم .

نتیجه اینکه ما هم کلی به روح شبکه ی پویا سلامت و تحیت فرستادیم بابت پخش کارتون های لطیف و دوست داشتنیش اونم در واپسین ساعات شب.

و دوباره کلی یاد کارتون های دوست داشتنی کودکیهای خودمان کردیم. پسر شجاع و بچه های کوهای آلپ و آن شرلی و جودی آبت و کلیهای دیگه.

****************************************************

پی نوشت: البته این تنها تاثیری نبود که از کارتونهای امروزی دیدیدم چندی پیش که پسرک عجیب عاااشق بن تن و اون ساعت عجیب و غریبش شده بود و تاثیرات منفیش باعث شد کل سی دی های این کارتون رو تحریم اعلام کنم.

و یا لاک پشت های نینجا که هر بار بلافاصله بعد از دیدنش پسرک ما چوب بلند جاروی آشپزخانه را بر در و دیوار می کوبید و نتیجه اینکه همچنان این کارتون پخش می شه و علی رغم تحریم این کارتون توسط اینجانب هنوز هم چوب جاروی ما در اتاق پسرک جا دارد و کلا مورد استفاده ش تغییر کرده.خندونک

پسندها (2)

نظرات (2)

عمه سارا
16 خرداد 93 17:03
نه زهرا جون داستان بدین صورت بوده که قبلا یه خرس پاهای باباشو خورده بوده و در تمام این سالها باباش جنگجوی ماهری شده بوده که انتقام بگیره. نگران رژیمت نباش. باباهه می خواسته مامان رو که خرس شده بود شکار کنه.
عاطفه
18 خرداد 93 7:34
ببین ترو خدا ! بچه رو از مسافرتش انداختند. ما شکر خدا راحتیم . صبح تا شب فقط و فقط آهنگ رنگین کمون پنگول نه یه ذره جلوتر نه کمی عقب تر . یه تکه ظبط شده که هزار بار باید play کنی. ولی تو مهد از این موارد زیاد دیدم. واقعا معضل بدیه این برنامه و سی دی های نامناسب کودکانه . بچه های امروزی واقعا دارن سخت بزرگ میشن. کارتونای ما با تمام بی مادری همه شخصیت ها میارزید به همه ی این شخصیت های تخیلی الان.
زری مامان
پاسخ
الهییییی فداش بشمممم رنگین کمان گوش میده؟ راست میگی شخصیتهای کارتونی بچگی ما همیشه بی مادر بودن تازه ما ساده ها همیشه باور می کردیم که ملوان زبل اسفناج می خوره و چند روز پیش که کارتونش رو دوباره نشون داد مهدیار پرسید مامان پس چرا اسفناجش رو می ذاره روی پیپ تازه فهمیدم این اسفناج نبوده و ما گول می خوردیم