کفشام کوووووووووو؟
عزیز مادر امروز که از مهدکودک اومدی موندی پیش مامان ثریا و من رفتم خونه ی مامانم
قرار شد کار بابا میثم که تموم شد با هم بیاین خونه ی مامان شعله
غروب که زنگ زدم با مامان ثریا و بابا ناصر رفته بودی بیرون و بعد هم خونه ی عمه سارا جون
بعد که با عمه جونت صحبت کردم گفت که
موقع سوار شدن به ماشین بابا ناصر کفشهات رو بیرون ماشین درآوری و سوار شدی
دم خونه ی عمه سارا دنبال کفشات می گشتین که شما گفتی بیرون درآوردی
گفتی برگردیمممممممممم می دونم کجا کفشام رو گذاشتم
خلاصه اینکه مامان ثریا و بابا ناصر پر حوصله هم برگشتن و کفشت رو توی خیابون پیدا کردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی