مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

روز های زندگی من

پدر و پسری

1391/5/1 14:10
نویسنده : زری مامان
493 بازدید
اشتراک گذاری

وااااای که این روزا چقدر عوض شدی از بابایی جدا نمی شی ني ني شكلكو از وقتی میاد خونه فقط داری باهاش کشتی می گیری و بابایی هم هیچ اعتراضی نداره و غرق لذت میشه

دیشب هم برای اولین بار بعد از افطار (دیروز اولین روز ماه رمضان بود) با بابا میثم رفتی استخر تقریباً ساعت نه و نیم بود که رفتید و دوازده شب برگشتید دیگه داشتم دلشوره می گرفتم

و چقدر بهت خوش گذشته بود.

بابا میثم می گفت اول تو آب نمی رفتی و می گفتی اینجا رو دوست ندارم ولی بعد دیگه هر کاری می کرده شما از آب بیرون نمی آمدی و وقتی خودت گفتی دیگه بریم بابایی باورش نمی شده

اومدید خونه و شما اینقدر خسته بودی که نگونایت اسکین

 یه ذره نون خالی برداشتی خوردی و رفتی بخوابی به محض اینکه خوابت برد از خستگی تو خواب ناله می زدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نایسل خانم
1 مرداد 91 14:18
ای جان خواهر زاده منم دقیقا همین جوری بود بد نمیشد از تو آب جمعش کرد
نایسل خانم
2 مرداد 91 15:37
الهی مرسی گلمممممم