قرآن و لبخند
شب ها موقع خواب مهدیار کنار تختش می شینم تا خوابش ببره
معمولاً یا با کامپیوتر کار می کنم یا براش کتاب می خونم یا خودم مطالعه می کنم
پریشب کنار تختش نشسته بودم و قرآن می خوندم
ولی مهدیار به هیچ عنوان فاز خواب نداشت چون ظهرش خوابیده بود ساعت دیگه نزدیک یازده شب بود که به مهدیار گفتم تمومش کن و بگیر بخواب
و با اخم بهش نگاه کردم و ادامه ی قرآنم رو خوندم
مهدیار: مامان چی شده چرا عصبانیی؟
مامان: از دستت ناراحتم
مهدیار: مامان آدم که قرآن رو اینجوری نمی خونه، قرآن رو باید با لبخند و خوش اخلاقی بخونی
مامان کلاً شرمنده شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی