مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

روز های زندگی من

قربون قلبت

1391/8/20 17:50
نویسنده : زری مامان
764 بازدید
اشتراک گذاری

چی بگم از این زبونت که می دونی چه جوری مامان رو روی انگشت بچرخونی

هر حرفی بهت می زنم کم نمیاری که:

تا دعوات کنم می گی من یه بچه ام چرا منو دعوا می کنی دلمو آب می کنی

 

کلی باهات حرف زدم که دیگه تو مغازه که میریم هر چی می خوای خریده نمی شه

پس نباید داد و بیداد و گریه راه بندازی

امروز که از مهد میامدیم

پول بهت دادم تا زودتر بری تو مغازه و سی دی کارتون رو بخری تا من برسم

آخه بابا میثم می گه بذار تنها بره تو مغازه اینقدر دنبالش نرو

خلاصه اینکه دیدم مسیر رفته رو داری با سرعت بر می گردیSuperhero

دو تا بچه دم مغازه دیده بودی که دارن بستنی می خورن

گفتی منم بستنی می خوام

گفتم باشه خونه داریم

گفتی ولی من بستنی قیفی می خوام

رفتیم تو مغازه و من بستنی رو از توی یخچال دادم بهت و اومدم بیرون

از خیابون داشتیم رد می شدیم که گفتی

مامانی خوب شد برام بستنی خریدی، دست اون بچه ها که بستنی دیدم ههو(یهو) قلبم درد گرفتHeart Smile

حالا منم نصیحـــــــــــــــــــــــــــــــــت که: آدم برای خوراکی که قلبش درد نمی گیره مامان جان

شاید یه وقتایی من پول نداشته باشم باید بدونی که ..............

خلاصه مخ بچه م رو خوردم رسماً

الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــی قربون قلب کوچولوت بشم که واسه یه بستنی درد می گیره ....  *

                                         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ساره
21 آبان 91 16:48
ای جونم , من عاشق اون قلب کوچولوتم که امیدوارم هیچ وقت درد نگیره.


عزیزمممممممم دلتنگت بودیم
مامان مهنا
21 آبان 91 17:47
عجب جیگریه این پسرک ک ههو قلبش درد میگیره
در انتظار...
22 آبان 91 1:38
من قربون تو و اون قلب کوچولوت بشمممممممممممممممممم....ههو را دوست داشتممم...قربونت برم...
در انتظار...
22 آبان 91 1:38
خلاصه مخ بچه م رو خوردم رسماً بستنی با طعم نصیحت.اون گوش نمیده.خودت خسته شدی


دقیقاً
مامان حانیه
22 آبان 91 7:12
مامان سویل
28 آبان 91 9:00