مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

روز های زندگی من

اولین سفر بدون مهدیار

1391/11/11 19:54
نویسنده : زری مامان
758 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه به اتفاق بابا میثم بدون مهدیار جون راهی رامسر شدیم 94919_shopping.gifو مهدیار هم پیش مامان ثریا موند

البته چیزی از سفر بهش نگفتیم چون مهدیار عاشق شماله

ولی موقع جمع کردن وسایل حدسایی زده بود و وقتی بابا میثم گفت شناسنامه ت رو بردار، گفت : بابایی برای چی به مامانم گفتی اونو برداره، کجا می خواین برین؟

با اینکه خیلی خوش گذشت ولی جای گل پسرم حسابی خالی بود و هر جا می رفتیم هی جاش رو خالی می کردیم

عمه ایران دوست داشتنی (عمه ی بابا میثم) هم رفته بودن خونه ی مامان ثریا اینا و همه با هم رفته بودن بهشت زهرا و حضرت عبدالعظیم

نصف شب مامان ثریا بلند شدن دیدن مهدیار نیست همه ی خونه رو گشتن، دیدن که رفته پیش عمه جون خوابیده و تا صبح پیش عمه جون بوده

خلاصه اینکه هم به مهدیار پیش مامان ثریا اینا کلی خوش گذشت و هم به من و بابا میثم

بابا میثم

زری مامان

 

 

پی نوشت: یعنی تلافی رو داشتین! اوندفعه مهدیار من رو سرزمین عجایب نبرد و ایندفعه هم من شمال نبردمش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

در انتظار...
11 بهمن 91 20:36
سلام
اینطوریاس؟؟؟؟؟
تنها تنها؟


خوب یه ذره دلم خنک شد D:
در انتظار...
11 بهمن 91 20:36
این بابا میثم خوب دارند هر دوطرف را راضی می کنندا...


راست می گیا خوب سیاست داره
در انتظار...
11 بهمن 91 20:37
ان شالله همیشه به شادی و خوبی کنار همسر خوبتتتتتتتتتتتت...
خوشحال شدم...


مرسی
اینقدر که مهربونی
در انتظار...
11 بهمن 91 20:37
دقیقاااااااااااااااا..منم از اول تو همین فکر بودم...از دست تو...
مرجان مامان آران
12 بهمن 91 3:23
همیش به سفر عزیزممممممممممممم
اونم تنها تنهاااااااا
افرین منم اهل تلافیم
شاد باشین همیشه
خوشگل پسرمم ببوسسسسس


مرسی دوست جون
علامه کوچولو
12 بهمن 91 13:35
سلااااااااااااااام
اون وقت میگن مادر شوهر ها بد هستن
خو وقتی مامان از الان بخاد تلافی کنه فردا عروس دوبله تلافی میکنه
مغز متفکر مارو داشتی تا کجا رفتم
ولی عجب دلت اومده
شاید منم به زودی امتحان کردم


واقعاً تا کجاااااا پیش رفتی
آخه نمی گی یه چند صباح دیگه عروسم وبلاگ همسرش رو می خونه بل می گیره D:
آره حتماً امتحان کن خیلی خوش می گذره
مامان مهنا
12 بهمن 91 14:42
سک سک دیدمت


دلمون برات هزار تا تنگ شده بود
مامان مهنا
12 بهمن 91 14:42
چ باحال ینی میشه منم با شوهرم تکی بریم سفر


ایشالا چرا نمی شه کلی خوش می گذره بو خدا
مامان مهنا
12 بهمن 91 22:15
مریم مامان سلما
13 بهمن 91 0:40
همیشه به گردش زری جون خوش باشین دلت اومد کار پسر ما رو تلافی کردین شاد باشید عزیزم


خوووووووووووبم دلم اومد
مرسی گلم
مامان مهنا
13 بهمن 91 20:34
تولد داریم تشریف نمیارین
مامان مرضیه
13 بهمن 91 21:26
سلام عزیزم چطور دلت اومد من نمی تونم یه ساعت تحمل کنم چه برسه به دوروز البته دوست دارم همش باهم باشیم
شماهم خوب دلی داریدا خوش باشید و همیشه به سفر


چرااااااااااا خوب به مهدیار هم کلی خوش گذشت پیش مامان ثریاش
خوب یه کم هم به ما خوش بگذره چی میشه D:
در انتظار...
13 بهمن 91 23:13
سلام
نوش جونت خیلی هم کار خوبی کردی..
نه اینکه بقیه را تشویق می کنی...
خب من مهدیار را دوست دارما...


عزیزمیییییییییییییی
تو همیشه برای مهدیار پارتی بازی می کنی، قبول نیست D:
آسمان
13 بهمن 91 23:28
به به
سفر بخیر بانو
خوش گذشت؟
بالاخره لازمه یه وقتایی هم تنهایی
نوش جونتون


مرسی عزیزم
مامی مهدیار
14 بهمن 91 1:08
سلام عزیزم
الهییییییییییییی قربون پسرمون برم که تهناش گذاشتین
خدارو شکر که هم به شماها هم به پسرمون خوش گذشته


ممنون عزیزم
زهرا (✿◠‿◠)
14 بهمن 91 9:21
این وسط بابا میثم خوب صفا می کننااااا!!!
یه بار با مادر..........یه با پسر.......نوبتی!!!
ایشونم که پایه ی اصلیِ تفریحات!!!!


دقیقاً D:
زهرا (✿◠‿◠)
14 بهمن 91 9:23
به شمام کـــــــــــــــــــاملاً مشخصه که خوش گذشته!!!!
همچین نامزدونه پاشدین رفتین!!!


خیلییییییییییییییی
مامان احسان
14 بهمن 91 11:07
سلام زری جان همیشه به گشت خانوم خانوما


مرسی دوست جونی
بهاره مامان ونداد
14 بهمن 91 17:08
الهی دلت میاد نکن این کارو باش ما اپیمممممممممم
پگاه مامان آرتین
17 بهمن 91 11:53
ایشالا همیشه شادباشید.گاهی وقتا یک تفریح وخلوت واسه ما پدرومادرالازمه@};به خصوص وقتی مطمئن هستیم به کسی سپردیم که ازما دلسوزترومراقب تره


مرسیییییییییییی
دقیقاً همینه
ساره
17 بهمن 91 21:45
آوریییییییییییییییین,اینه


مرسییییییییییییییییییییی
شقایق مامان آرشا
17 اسفند 91 8:49
واقعا مامانی تلافی بود؟نه می دونم که از اون دسته مادرا نیستی


تلقین خوبی بوِد شقایق جون D: