روزمرگی کسالت آور
یه روزا می شه که با همه ی آرامش از هر چی اطرافته بیزاری و دلت یه تغییر درست و حسابی می خواد
اصلاً هم نمی دونی چی
حتی شده یه خوردنی هیجان انگیز که اونم نمی دونی چی
هی میری و جلوی یخچال مانور می دی و پشت پنجره نفس می کشی
و در آخر هم به این نتیجه می رسی که کاش برگردم به بچگی و از اول شروع کنم شاید به اینجا نرسم
کلاً سرخورده فقط دنبال بهانه
خدا به داد اون بنده خدایی برسه که دم دستت باشه و به عذاب غرغرهات گرفتار بشه
و ما شدید منتظر این بنده خداییم و تمام تلاشمان را می کنیم که فرد مورد نظر ما جگر گوشه مان نباشد
انشاا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی