سفر مشهد
سلاااااام با کلی تاخیر
این چند وقته زیاد حال و حوصله ی نوشتن نداشتم و سفرهای پی در پی هم مزید بر علت این کاهلی بود
مرسی از همه ی دوستای گلی که به یادمون بودن از جمله عاطفه ی مهربون و دوست داشتنی
زمان زیادیه که ننوشتم و نمی دونم از کجا شروع کنم!
سفر اول مربوط به تعطیلات خرداد بود که به سختی و ضرب و زور موفق به رفتن به شمال شدیم
سه بار تا سر جاده چالوس رفتیم و بار سوم موفق به طی مسیر شدیم
و شکر خدا اونطور هم که فکر می کردیم شلوغ نبود و خیلی خوش گذشت به خصوص به آقا مهدیار با وجود مامان ثریا و عمو حمید
و سفر دوم هم یه سفر زنونه به اتفاق خانواده ی مامان ثریا به مشهد بود که خدا رو شکر خیلی سفر خوب و به جایی بود
چون واقعاً بهش احتیاج داشتم
گرچه نبودن بابا میثم خیلی سخت بود ولی بودن با خانواده ی همسر هم لطف و صفای خودش رو داشت
یکشنبه مامان ثریا به همراه زندایی ها و خاله جون و دختراشون صبح با قطار عازم مشهد شدن و مهدیار هم که همراه من و مریم جون و ماهان بلیط هواپیما داشت با کلی گریه و خواهش خواست تا با قطار همراه مامان ثریا اینا بیاد
و بابایی بلیطش رو کنسل کرد و صبح همراه مامان ثریا راهی شد و من و مریم عزیزم و ماهان هم شب با هواپیما راه افتادیم
و بگم از بابا میثم بی طاقت که نتونست دوریمون رو تحمل کنه و سه شنبه به مشهد اومد و چهارشنبه هم اومد پیشمون و کلی سورپرایزمون کرد
البته خودش جدا جا گرفته بود و چند ساعتی رو از چهارشنبه پیشمون بود
و به لطف امام رضای نازنین بعد از برگشتن بقیه من و میثم و مهدیار تا صبح روز نیمه شعبان در جوار پر مهر امام مهربونمون موندیم