مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره

روز های زندگی من

آخرین سفر بدون محمدصدرا

1392/6/15 18:32
نویسنده : زری مامان
1,266 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا و سنگینی هفته های آخر هم نتونست خونه نشینمون کنه.

هفته ی پیش آزمایشاتم رو پیش دکتر بردم و خدا رو شکر همه چیز رو نرمال  تشخیص داد و پرسید سفر نمی خواین برین؟سوال

بابا میثم :نیشخند

من آختعجب: گفتم خانوم دکتر هفته ی پیش یه روزه رفتم و کل گیلان و مازندران رو در طی 20 ساعت رویت کردم دیگه نگید تو رو خدا که همین الان همسر جان چمدون ها رو می بنده.

و خانوم دکترم اصراااار که می تونی بری و مشکلی نیست و شماره ی موبایلش رو هم داد و گفت اگه مشکلی پیش اومد تماس بگیر !یول

از در مطب که بیرون اومدیم هنوزم بابا میثم این شکلی بودنیشخند

گفت بریم وسایل رو جمع کنیم با مامان ثریا اینا بریم ارومیه.

منم که مطیع همسر، ولی مامان ثریا به خاطر طولانی بودن راه بابایی رو منصرف کرد .

از اونجایی که وحی منزل بود که ما بریم مسافرت پس سه شنبه عازم شمال شدیم و خواهر عزیز و شوهر خواهر گرامی هم برای اولین بار همسفر ما خجسته ها شدن.

و شکر خدا یه سفر عالی بود و به هممون خوش گذشت.

به خصوص به آقا مهدیار که دوباری دریا رفت.

روز اول عباس آباد بودیم و روز دوم راهی جاده ی کلاردشت و از اونجا بابلسر، یه شب هم پیش عمو داوود موندیم و روز سوم دیگه روی من کم شد و واقعاً خسته شدم و بابایی به خاطر من راضی به برگشت شدن.

اینم عکسی که همیشه کنار دریا از پدر و پسر میندازم و عاااشقشم

عکس همیشگی

پدر و پسر

قربونت بررررم با این ژست های عجیب غریبت

مهدیار

مهدیار

این عکس هم یادآور عکس بابا میثم و بابا ناصره

مهدیار و بابا میثم

بابامیثم و بابا ناصر 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان محمد فرهام
15 شهریور 92 23:25
به به خانمی همیشه به سفر انشاالله بارشیشتونو سالم زمین بزارین
زمانش معلوم شد مهدیار چقدر بزرگ شده ماشاالله


ممنون عزیزم
فعلاً که گفتن 13 مهر، حالا تا خدا چی بخواد
مامان ماهان
15 شهریور 92 23:46
سلام خدا ببخشه اين فرشته هاي اسموني رو يه فضوليييييييي دخمل يا پسمل


پسمله دوست خوبم
مامان ماهان
15 شهریور 92 23:53
فهميدم دو تا پسر ناز و اقا خدا حافظشون باشه عزيزم مواظب خودت باش


چشم م م م
مامان احسان
16 شهریور 92 9:47
سلام عزیزم رسیدن بخیر تورو خدا بیشتر مراقب باش . چه عکسهای جالبی هم گذاشتی خدا حفظشون کنه


مرسی چشم مواظبیم دوست جونم
مامان مهدیس و ملیسا
17 شهریور 92 0:17
خصوصی فدات شم


مرسی اومدم
مرجان مامان آران
17 شهریور 92 8:27
همیشه به سفر عزیزممممممممممممم
شاد باشیدددد
راستی کاشکی از خودتم میزاشتی ببینم چقدر قلمبه شدی
هفته چندی زری جون؟
ببوس مهدیار خوشگلموووووووووووووووو


چون خیلی قلمبه ام دیگه عکسم رو نذاشتم
هفته ی 35-36
حسنا
17 شهریور 92 8:59
خدا را شکر که بهتون خوش گذشت ایشالله دفعه دیگه 4 نفری ب به شادی وسلامتی برین مسافرت




مرسی حسنا جونم


آسمان
17 شهریور 92 11:17
سلام
ای جان ...قدر این روزای آخرو بدون
چقدر پدر و پسر دیروز شبیه پدر و پسر امروزن
خدا حفظشون کنه
راستی برای دکتر چه کردی؟


اومدم پیشت عزیزم
مامان محمدصدرا
17 شهریور 92 12:32
ان شاالله همیشه سالم و شاد باشید و سفرهای خوشی با محمدصدرا داشته باشی گلم. التماس دعا خانمی دعای خانم باردار زود براورده می شه.
خصوصی خانمی چک کن


عزیزمی
عاطفه
17 شهریور 92 19:19
خدا رو شکر که همیشه به گردشید
من به جای تو دلشوره گرفتم ! این هفته های آخر احساس میکنم باید احساسای عجیبی داشته باشی تا چند وقت دیگه 4 نفری میشید بعدشم از کجا میدونی با این بابا میثمی که ما شناختیم این آخرین سفر بدون محمد صدرا باشه ؟ هیچ بعید نیست این گل پسر تو راه دنیا بیاد عکساشون هم خیلی خوشگل شده شیطنت چشمای بابا میثم و مهدیار گلم هم مثل هم ! خدا صبرتو زیاد کنه زری جون


دقیقاً، چون سفر دو هفته پیش هم قرار بود آخرین سفر بدون نی نی باشه
خدا به همه ی مامانا صبر بده از دست آتیش پاره هاشون
شقایق مامان آرشا
18 شهریور 92 22:59
همیشه به سفر
ایشالا به سلامتی فارغ میشی
خیلی پسملی شبیه آفای پدر
خدا حفظشون کنه


مرسی عزیزم
خدا آرشا جونم حفظ کنه
مامان حانیه
19 شهریور 92 13:01
زهراجونی چه دکتر باحالی داره بگو ماهم بریم پیشش من که هر چی آقای شوهر می گه بریم مسافرت قیدش رو زدم می ترسمالبته سر حانیه توماه هفت رفتم شمال اماالان ترسوترشدم


خیلی باحاله واقعاً
نه بابا برو سفر عشق کن، دیگه دو تا بشن تا مدتها اسیر خونه ای و کمتر می تونی سفر بری
مامان حانیه
19 شهریور 92 13:02
راستی بیا بهم بگو سزارینی هستی یانه؟؟


اومدم چشم
ღبارانღ
20 شهریور 92 20:57
سلام عزیزم...دیر کرد من را ببخش گلم..
خوبی؟
خدا را شکر که دوباره تونستی بروی سفر..ان شالله همیشه خوب و خوش باشید...
مهدیارم ماشالله بزرگ شده... خدا حفظش کنه...


قربونت برممممممم
دلم برات یه ذره شده
ایشالا تو هم همیشه خوب و خوش باشی مهربون من
ღبارانღ
20 شهریور 92 21:00
قربونت بروم خاله با این ژستهات...


خدا نکنه خاله با این مهربونیات
مریم
21 شهریور 92 20:03
سلام مرسی که به عنوانه یه دوسته خوب بهمون سرمیزنین
همیشه به گردش....
عکسایه نازی از مهدیار جون انداختین مثله همیشه


نظر لطفته
زهرا(✿◠‿◠)
26 شهریور 92 15:56
دوتا عکس آخر خیلی عالیه!


ممنون عزیزم
صبا خاله ی آیسا
4 مهر 92 17:13
خوشحالم که بهتون خیلی خوش گذشته همیشه به گردش گلم