سفر شمال
صبح یکشنبه مهدیار به اتفاق مامان ثریا و بابا ناصر و عمه سارا و سحر جون و ساره جون دخترخاله های بابایی رفتن شمال
و همون شب هم محمدصدرا به دنیا اومد و ما تا اواسط روز دوشنبه به مامان ثریا اینا خبر ندادیم تا نگران نشن
و شب دوشنبه مهدیار برای اولین بار داداشش رو دید.
هیچ عکس العملی نشون نداد و فقط با تعجب نگاه میکرد و سکوت مطلق.
فقط موقع رفتن گریه کرد و گفت می خواد شب پیش بابا میثم باشه
و شب به اتفاق بابایی رفتن خونه و راحت خوابیده بود.
مامان ثریا و مامان شعله هم شب پیش من و محمد صدرا بیمارستان موندن.
اینم چندتایی عکسای شمال گل پسر ارشد خونه
اینم مهدیاره که داره به وسیله ی مامان ثریا و عمه سارا و بابا ناصر از دریا بیرون برده می شه
خودش این عکس رو خیلی دوست داره که اینجوری گرفتنش و از آب بیرون بردنش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی