مامانا و داداشا شیــــــــــــــــرن!
چه کسی اولین بار این شعر پسرا شیرن و دخترا موشن رو ساخت و به همبازی های کودکیمان یاد داد تا توی بحرانی ترین شرایط با بلندترین صدای ممکن بخوانند و حرصمان را در بیاوردند.
از همان کودکی هم از این شعر متنفر بودم و حالا هم که بزرگ شده ام و از قضا مادر دو بچه شیر وروجک شده ام با این شعر مخالفم و تلاشم را می کنم به خودم بقبولانم که این ما مامانها هستیم که مثل شیر در هرموقعیتی باید با چشمان تیزبین آماده شکار باشیم و وقت خطر به سرعت نور به داد جگرگوشه هایمان برسیم.
این روزها پسرک کوچک ما دارد روزهای آغازین مرحله ی نوپایی را طی می کند و هر لحظه در حال خلق حماسه ای جدید است و من و برادرش هم چون شیر آماده ی شکار به محض دیدن پسرکِ ایستاده یا دست در دهان خودمان را با بیشترین سرعت ممکن می رسانیم و محل را از خطرات احتمالی پاکسازی می کنیم .
راه که می رویم فقط چشم تیز می کنیم و قالی و زمین را نگاه میکنیم و هر شی میکروسکوپی و ماکروسکوپی که ببینیم از دسترس دستان کوچک و توانایش دور می کنیم.
- که البته نمی دانم تاثیر همان شعر های کودکیست یا واقعاً توانایی این موجودات مذکر، که هر چقدر هم که تیزبین و تیزرو باشم باز هم این برادرش است که در بیشتر موارد به دادش می رسد.و در نتیجه داداشا هم شیرن
این هم جدیدترین شاهکار داداش کوچیکه س که وقتی من و برادرش در آشپزخانه مشغول کار بودیم خلق کرد و باز هم برادر شیرنشانش یه دادش رسید و بعد از دیدن سی دی شکسته ش با بزرگواری گفت که عیبی نداره داداشم نمی خواسته من کارتون خشن نگاه کنم .
پ.ن: داداش کوچیکه آخرش هم سینه خیز نرفت و چند هفته ای می شه که شکر خدا ریز ریز چهار دست و پا می ره و دستش رو به پله می گیره و می ایسته. ضمناً دو تا دندون کوچولوش هم دراومده.