پارک ژوراسیک
این روزا بابا میثم حسابی درگیره کارشه و شب ها دیر به خونه میاد و بچه ها هر روز عصر کسل و بهانه گیر می شن.
جمعه از خواب که بلند شدیم دنبال راه حلی برای این بی حوصلگی و دلتنگی می گشتم که مامان ثریا تماس گرفتن و گفتن حاضر باشین تا بریم بیرون و به لطف حضور خودشون و بابا ناصر یه روز خوب رو برامون رقم زدن و پنج تایی راهی پارک ژوراسیک شدیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی