قناری خونه ی ما
مامان امروز صبح: مهدیار جان کجایی؟؟
محمدصدرا: مامان مهدیار بابیده(خوابیده)
و من یک عدد مامان در حال غش و ضعف و قربون صدقه
****************************************
مهدیار قیچی به دست روبه روی آینه داره جلوی موهاش رو مدل کریستین رونالدو کوتاه می کنه اونم موهایی که هر ماه با کلی قر و فر و رزرو وقت از آرایشگاهی که کارش رو قبول داریم کوتاه می شه.
و محمدصدرا با عجله خطاب به مامان: مامان مهدیار گیچی(قیچی)، و با دست موهاش رو نشون می ده
***************************************
مهدیار و بابا میثم هر شب چند دقیقه ای فوتبال بازی می کنن و دیشب صدرا توپ به دست اومد پیش من: مامان بویا(بیا) توپ بازی و اینقدر دستم رو کشید و اصرار کرد که بابا میثم لطف کرد و باهاش توپ بازی کرد
****************************************
اینقدر این کوچولوی شیرین زبون ما هر روز حرف می زنه که صداش تا خونه ی دایی جون و عمه سارا هم می ره و زندایی جون بهش می گه جوجه قناری خونه ی ما .
عاااشق عمه سارا و عمو حمیدشه و بعد از ظهرها از توی بالکن عمو حمیدش رو صدا می زنه:حبید (حمید) و یه مدتی مودب شده بود و به عمو حمیدش می گفت آدا حبید (آقا حمید)