بهشت مادران

آقا پسر پنج شنبه به اتفاق زری مامان و عمه سارا و مامان ثریا و خانواده نازنینش رفته بود به پارک بهشت مادران و هنوز نرسیده با خاله ساره رفت آب بازی و مثل یه بچه گربه خیس برگشت و کلی خنک شد.

بعد هم مامان ثریا کلی غصه خورد که چرا تفنگ آب پاش گل پسر رو نیاورده و ما همگی شکر خدا رو کردیم که تفنگ رو یادشون رفته چون هر جا تفنگ آب پاش آقا پسر و مامان ثریا باشه دیگه هیچ کس آرامش نداره آخه تفنگ گل پسر تقریباً پنج شش متری برد داره و همه رو فراری میده (گل پسر توی تعطیلات عید با مامان ثریا اینا رفته بود باغ وحش و به خرس باغ وحش آب پاشیده بود و حتی شیر باغ وحش رو هم خیس کرده بود و عمه سارا می گفت شیره هی کلافه دور خودش می چرخید، و من تا چند وقت منتظر بودم از اخبار اعلام کنن که شیر باغ وحش تهران به علت سرماخوردگی آن هم به دست عوامل ناشناخته ای مرد و عکس مامان ثریا و آقا مهدیار رو شطرنجی نشون بده)خلاصه اینکه توی پارک بانوان همه شانس آوردن که تفنگ آقا مهدیار نبود.

راستی آقا مهدیار بدمینتون (به قول گل پسر بندین تون) هم با زری مامانش بازی کرد و کلی هم با ژست و ادا این کار رو می کرد و وقتی بهش گفتم با سروش (پسر دوست زندایی فریبا) هم بازی کن می گفت ای بابا اینکه بازی بلد نیست و به زور راضی شد یه کم از تجربیات بازیش رو در اختیار سروش بذاره

آقا پسر یه بار دیگه هم با خاله سحرش رفت آب بازی و خلاصه تا بعد از ظهر یه عالمه بازی کرد و بعد از ظهر هم با مامان ثریا رفت خونشون و زری مامان رفت برای خرید آینه شمعدون خاله اسما که ایشالا چند وقت دیگه عروسیشه

اینم چند تا عکس از گردش چند ساعته آقا پسر که بیشترش رو خاله سحر جون زحمت کشیده: