من یه ولـــــــــــــــــــــــــــــــی ام
امروز بابا میثم با دوستاش رفتن مشهدخوش به سعادتش روز شهادت حضرت جواد بود امروز
من و مهدیار جون هم خونه تنها موندیم الان ساعت ده و نیم شبه و مهدیار خوابیده و منم کلـی دلم برای بابا میثم تنگ شده
مامان شعله زنگ زد و گفت بیاد پیشمون که قبول نکردم اذیتش کنیم گفتم تنها می مونیم
مامان ثریا هم اومد دنبالمون که باز تشکر کردم و نرفتم
آخه دلم یه ذره تنهایی می خواست
امروز مامان ثریا اینا رفتن دنبال خریدای عمه سارا و عمه جون(عمه ی بابا میثم) اومدن پیشمون و از حضورشون خیلی لذت بردیم من عااااااااااااااشق این عمه ی مهربون و با احساسم
بعدم عمه سارا و مامان ثریا اومدن پیشمون
بعد از ظهر جلسه ی اولیا و مربیان مهدکودک مهدیار بود
خدا می دونه که چقدر خوشحال بودم و هی با خنده به همه می گفتم من اولیا شدم(منظورم ولی بود) باورم نمی شه که کجا دارم می رم خیلی حس شیرینیه
چند روزه که به بابا میثم می گم جلسه اولیا و مربیانه، حالا ما اولیاایم یا مربیان؟ اولیای خدا که نیستیم حتماً مربیانیم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کلی دوست می داریم این جلسات رو
به قول مامان ثریا کلی جو گیر شدم
ساعت سه و نیم رفتم و پنج و نیم برگشتم مامان ثریا اینا نگران شده بودن
منم با غرور: جلسه مون طولانی شده بود ( شین رو غلیظ تلفظ بفرمایید متشکرم و باز خخخخخخخخخخخخ)
اینجانب کلی هم در جلسه جو گیر بودم و انگار که مهمان ویژه ی جلسه ی هیات دولتم
خلاصه اینکه کلی خوشحالیم و به طور عجیبی مسرور از ادای کلمه ی اولیا
خدااااااااااااااااااااااااا مرسی که نمردیم و اولیا هم شدیم عاااااشقتم
می رویم سراغ مشروح اخبار جلسه
راجع به کلاس ها و فعالیت های مهد بود و آشنایی با مربیا، مربی زبان و ژیمناستیک و شطرنج و ...........
پی نوشت: از خاله سارا خواستم که با گل پسر راجع به سلام دادن و احترام صحبت کنه که دیدم همه ی مامانا با من هم نوا شدن که بچه ها وقتی کسی خونمون میاد سلام نمی دن و خاله هم با کمال تعجب گفت که مهدیار وقتی میاد تو کلاس از همه بلندتر سلام می ده و برای راه حل هم گفت به بچه ها بگین خاله سارا تو خونه دوربین داره و کارای شما رو می بینه اولش به مهدیار گفتم ولی بعد اصلاً هم از این پیشنهاد خوشم نیومد دوست ندارم به پسرم دروغ بگم الان هم که باور کنه سال دیگه که بفهمه بهش دروغ گفتم دیگه هیچ حرفم رو باور نمی کنه !!!!!!!!! اشتباه می گم؟؟ اصلاً نخواستیم سلام بده (به قول معروف میام ابروش رو درست کنم می زنم چشمش رو هم کور می کنم (البته دور از جون بچه م))