مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره

روز های زندگی من

شب یلدا

1391/10/2 0:06
نویسنده : زری مامان
939 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب یلدا بود و همگی در کنار مامان بابای خوبم بودیم

و روحیه ی مامان گلم کلی عوض شد و بهشون خوش گذشت و درکنارشون به ما هم خیلی خوش گذشت

فال حافظ گرفتیم و آجیل و شیرینی و میوه خوردیم

و این شب بهونه ای بود تا مثل هر سال بهمون یادآوری کنه که تو سرمای میانه ی پائیز و زمستان هم میشه جمعی گرم و شاد داشت و به خاطر داشته ها شکر گزار بود

اینم میز شب یلدا که خاله اسما زحمتش رو کشیده بود

شب یلدا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

علامه كوچولو
2 دی 91 8:23
وووووووووووووووووووواي جمعتون هميشه جمع باشه
همه چي يه طرف اون گل نرگساتون يه طرف
منم ميخام


عزیزمی
مامان حانیه
2 دی 91 10:54
یلداتون مبارک عزیم
مامان سبحان جون
3 دی 91 0:18
ممنون اومدی پیشمون عزیزم راستی عکس سبحان دخملی تووبم هست یه سر بزن
عمه سارا
3 دی 91 16:53
من این ادم برفی رو میخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام شبیه ادم برفی خودمه. میخوامش


عمه جون آدم برفی شما که توی آشپزخونه تون آویزونه
اینقدر خونه نمی ری یادت رفته
خخخخخخخخخخخخ
هدا مامان رها
4 دی 91 8:17
ان شاالله همیشه خوش باشین.دعا میکنم مادرتون هم هرچه زودتر روحیه شون عوض شه و همیشه سلامت و خندان باشن


مرسی هدا جونم
مامان مهنا
4 دی 91 22:51
به به چقدر قشنگ و زیبا چیده شده


ممنون نظر لطفتونه
در انتظار...
4 دی 91 23:23
سلام زری جونم..چه عکس خوشگلی... ادم را شاد میکنه...الهی همیشه دلتون شادو ودر کنار هم گرم باشه...ببخش نگرانت کردم....
در انتظار...
4 دی 91 23:24
الهی مامان گلت هر چه سریعتر خوب خوب خوب بشند...شما هم همیشه کنارشون به سلامتی باشید.دست خاله اسما هم درد نکنه..
مامی مهدیار
5 دی 91 1:38
سلام عزیزم ، همیشه به شادی و شیرینی و آجیل
دست خاله اسما درد نکنه چه سلیقه ای آفرین
امیدوارم حال مامان گلتون بهتر شده باشه
قربون مهدیار جون برم که اینقدر مرد شده که دوری از مامانش رو تحمل میکنه
خوش به حال مامان ثریا جون ، چه مهمون عزیزی داشتن
گل پسری امیدوارم سرماخوردگیت خوب شده باشه عزیزم


مرسی دوست خوبم که پیشمون اومدی
سیدمهدی
5 دی 91 3:24
سلام به مامان مهدیار .سلام به مهدیار . سلام به یلدا ...یلدا مبارکتون
عمه سارا
5 دی 91 12:39
اخه ادم برفی من تهناستداره آب میشه من میگم از غصه ست. عمو حمید میگه از گرماستشوفاژامون رو خاموش کرده.خونمون سرده


خوب بیارش خونه ی ما
آب نمی شه ولی شاید سرما بخوره آخه خیلی سرده
مامان احسان
5 دی 91 14:01
سلام زری جان آخیش بالاخره تونستم برات نظر بذارم چند روزی بود که میومدم سر میزدم ولی نمیشد که نظر بگذارم .حال مامان جون عزیز چطوره امیدوارم همواره سلامت باشید ببوس مهدیار گلمو


مرسی عزیزم
دلم براتون کلی تنگ بود
مامان حانیه
6 دی 91 14:47
سلام زهرا جون بفرماخصوصی
مریم مامان سلما
7 دی 91 15:02
زری جون یلداتون مبارک منم این چند وقته نتونسته بودم بیام خیلی قشنگ چیدی


مرسی عزیزم من نچیدم خاله جون مهدیارم زحمت کشیدن
در انتظار...
7 دی 91 22:42
مرجان مامان آران
8 دی 91 0:38
یلداتون مبارک عزیزمممممممممم
خدا پسر خوشگلتو حفظ کنه
خوشحال میشم تبادل لینک کنیم عزیزم


با کمال میل مامانی
مامان مهنا
8 دی 91 2:15
در انتظار...
8 دی 91 12:53
سلام ممنون زری جونم از نظراتت.. ان شالله گره از کار هم باز بشه... رمز را فرستادم... مهدیار جونم را ببوس عزیزم..
در انتظار...
8 دی 91 12:53
می بنیم که در زمینه علم و دانش آموزی مهدیار خیلی جدی شدی؟


آره دوست جونم می بینی
خخخخخخخخ
در انتظار...
9 دی 91 0:34
سلام.
تو فکر نمی کنی من دلم برای مهد یار تنگ می شه می دونم خسته ای.ولی منم دلم تنگتون می شه خب.


چشم می نویسم به زودی
مریم مامان سلما
10 دی 91 2:33
دست خاله مهدیار درد نکنه راستی زری جون خیلی وقته به ما سر نزدین


می رسم خدمتتون
در انتظار...
10 دی 91 14:13
سلام
پس کو؟؟؟


امروزم خونه ای؟
چشم الان می نویسم
در انتظار...
10 دی 91 14:29
نه تازه امدم.امدم ببینم نوشتی و کامنت بخونم...