ناز طبیبان
دکتر رفتنای پیاپی ما هنوز ادامه دارد.
پسرک کوچولومون که از روز اول به سختی نفس می کشید و ما هم به علت تجربه ی چند سال قبل ترس سرماخوردگی نی نی تو دلمون بود شروع کردیم رفتن از این دکتر به اون دکتر.
علاوه بر تنگی بینی و نفس پسرک، دل دردهای بی امان و گریه های رو به کبودیش هم ترس ما رو دوچندان کرد.
و نظر دو پزشک محترم این بود که مجاری بینیش تنگه و کلرید سدیم بریزید و تحمل کنید.
و پزشک دیگه زتروماکس و بتامتازون تجویز فرمودن، که البته این پزشک شدیداً مورد توجه من و بابایی هستن، چون سرماخوردگی نوزادی مهدیار رو درمان کردن و همیشه هم تشخیص های عالی داشتن.
تا اینکه شیر خوردن هم برای پسرک سخت شد و گریه های عصرگاهیش هم شدیدتر
و دیروز به پیشنهاد آقای پدر رفتیم پیش یه دکتر معروف و مسن به نام دکتر مرندیان که گویا از شاگردای دکتر قریب بودن، معاینه ی بسیار دقیقی کردن و تشخیص اینکه پسرک ما به لطف پروردگار کاملاً سالمن و این گرفتگی بینی هم به علت رفلکس هست و باید زیر سرش رو بلند کنیم و تقریباً حالت نیمه نشسته بخوابه و وقتی داروهای تجویزی پزشک قبلی رو گفتیم دکتر پیر و خسته ی ما عجیب بر صورتمون خیره شدن و ما گفتیم که عنقریبه که چشماشون از حدقه خارج بشه و با دنیای فانی وداع کنن، که خدا رو شکر بعد از چند ثانیه به حال طبیعی برگشتن و فقط خواستن نسخه ی تجویزی پزشک رو ببینن و باور کنن که این داروها زاییده تخیل قوی ما نیست، و با دیدن نسخه فقط پشت سر هم تکرار می کردن که تو عمرم همچین چیزی ندیده بودم اینا برای نوزاد خطرناکه، و هییییی تکرار که تو عمرم همچین چیزی ندیده بودم.
و برای ما بسی جای خوشحالی بود که تو عمر طویل و مفید این دکتر یه تجربه ی عجیب براش به یادگار گذاشتیم که می تونه باقی روزهای زندگی پزشکیش روش تحقیق کنه ایشالا.
خلاصه اینکه ما بسی سرخورده شدیم که این دکتری که ما اینهمه بهش ایمان داشتیم چرا اینقدر به قول بابا میثم ضربتی تشخیص دارو دادن و فکر سن و سال و بدن ظریف و نحیف این جوجه ی ما رو نکردن.
در ضمن در خصوص دل دردها و گریه ها هم تشخیص کوکیک دادنو تحویز فرمودن که مادر فداکار تا سه هفته لبنیات (حتی بسکوئیت های حاوی شیر) میل نکنن و اگه نی نی بهتر شد تا آخر شیردهی با لبنیات خداحافظی کنن و خیال ما رو راحت کردن که تا سه ماهگی زندگی همین جوری جاریســــــــــــــــــت.
و ما باز هم شکر به درگاه خداوند که فرزندمون سالمه.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
مثل همه ی آدم ها که تا از چیزی منع می شن بهش شدیداً میل پیدا می کنن من بستنـــــــــــــــــــــــــــــــی می خوام