مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

روز های زندگی من

غولی به نام ترس

1392/10/15 22:08
نویسنده : زری مامان
760 بازدید
اشتراک گذاری

اینم بساط جدید این خونه س.

محض رضای خدا هیچ راه حلی موثری هم براش پیدا نکردم.

پسرک بزرگ خونه ما این روزها شدیداً با مقوله ی هیجان انگیز ترس دست و پنجه نرم می کنه، به طوری که ثانیه ای هم از جلوی چشمم دور نمی شه و همه ی این اتفاقات زیر سر دوستان جدید گل پسره که با تعریف قصه های ترسناک ذهنش رو مشوش کردن و حالا حتی شب ها هم خواب درستی نداره.

هر راهکاری که به ذهنم می رسیده به کار بردم ولی هنوز نتیجه ای نگرفتم. از جمله اینکه با مسئولین مهدش صحبت کردم و معلمش سر کلاس بهشون گفته که هر کسی شبها راحت نمی خوابه چراغ اتاقش رو روشن بذاره، یکی نیست بگه آخه خاله جان مجبوری دُر پراکنی کنی اینم پیشنهاد بود دادی.

و دیشب هم خودم بر اساس مطالعاتم یولباهاش صحبت کردم و خواستم تا راجع به ترسش صحبت بکنه و بگه دوستاش چه قصه ای براش سرهم کردن که اینقدر ناآرومه، بهش گفتم اگه راجع به چیزی که ترسوندتش صحبت بکنه ترسش کم می شه، و نتیجه این بود که بعد از تعریف افاضات دوستاش اینجانب از ترس گلاب به روتون دستشویی نرفته خوابیدم نیشخندیه همچین مامان شجاعی هستم من 

 یکی نیست بگه آخه مادر جان خودت که داری سکته می کنی از ترس چه جوری می خوایی ترس بچه ت رو از بین ببری.استرس

خلاصه اینکه پروژه ی شب بیداری ها و بی قراری های نصف شب پسرک ما ادامه دارد.....خمیازه

-------------------------------------------

 پسرک که دید هیچ آبی از جانب ما گرم نمی شه خودش دست به کار شده و هی دنبال گول زدن ماست تا شب رو توی اتاقمون سپری کنه و دیشب اعلام کرد که می خوایم یه بازی جدید بکنیم از این به بعد هر روز یکی توی خونه رئیسه، ما هم ساده زبانقبول کردیم و یک ربع بعد اعلام کرد که رئیس می تونه هر وقت خواست تخت خوابش رو عوض کنه و اینجا بود که فهمیدم چه رو دستی خوردم منتظر.

و امشب هم اعلام کرد که داداشم رئیسه و من از صدای خُرخُرش فهمیدم که می گه امشب من تو اتاقتون بخوابم و بعد هم که قیافه ی عصبانی و خط و نشون کشیدن من رو دید گفت که از قدیم گفتن دخترا دیر به دیر رئیس می شن پس مامانم دیر به دیر رئیس می شه تعجب.

البته اینم بگم که بفهمین چقدر زرنگم ابروهر دو شب به زور برگردوندمش توی اتاق خودش 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

عمه سارا
11 دی 92 23:55
الهی عمه ت فدات بشه. قربونت برم که تحت هیچ شرایطی خودت رو از تک و تا نمیندازی. قربونت برم فردا شب خودم رییس می شم و مجبورشون می کنم تا یک هفته یا مهمونشون باشی یا مهمونشون کنی. زیاد هم جدی نگیریا
زری مامان
پاسخ
عمه سارا داشتیم
مامان الیار
12 دی 92 12:14
اخی گل پسری از چی ترسیدی اخه این قده قربونت برمتا این مامانی شجاع پیشته از هیچی نترس گلممامانی چرا عکس از نی نی های نازت نمیذاریمیبوسمشوووووووووووووون
زری مامان
پاسخ
پس چی که شجاعمچشم عزیزم به زودی عکسای خوشگل می ذارم
عقیق
13 دی 92 10:42
ای خواهر داغ دلم تازه شد، این جدا خوابیدنم معضلی شده ها. یه شب ترس،یه شب بی خوابی،یه شب تشنگی،یه شب گشنگی،یه شب... باور کن شبا واسه خوابیدن استرس میگیرم چون میدونم باید ده بار بلند شم اینا رو ببرم تو اتاقشون هر دفغه م به یه بهانه ی... اما چو میگذرد غمی نیست...
زری مامان
پاسخ
این روزگار همه ی مامان باباهاست اگه یه شب بی دردسر بخوابیم تعجب هم می کنیم من که اینقدر به این بیداری های شبانه عادت کردم شبایی که یه ذره خوب می خوابم صبحش بیشتر خوابم میاد
مریم مامان دونه برفی
15 دی 92 10:16
ای وااااای پس بچه ها هرچی بزرگتر میشن دوست دارن بیشتر پیش مامان وبابا بخوابن؟ من ساده فکر میکردم امیرعلی رو از شیر بگیرم دیگه تنها میتونه تو اتاقش بخوابه الهی قربون پسر بزرگمون بشم که شبها میترسه مامانی یه چند وقت اجازه بده پیشتون بمونه تا کم کم ترسش بریزه اجازه نده بچه شبها با استرس بخوابه .
زری مامان
پاسخ
می ترسم بد عادت بشه عزیزم
مرجان مامان آران و باران
16 دی 92 1:17
افریننننننننن خوشم میاد مثل خودم شیر زنییییییییییی من مردم از فضولی خوب مگه چی میگفته که ترسیدی وای منم فکر میکنم تا کی باید باهم بخوابیم 100 نفری
زری مامان
پاسخ
مثل فیلم ترسناکابعدم من کلا خیلی ترسوام مرجان جون
مامانی درسا
18 دی 92 2:22
سلام عزیزم میدونم چی میگی این روزا خواهر زاده ی منم همین طوری شده و وقتی ازش پرسیدم میگه دوستام میگن همه جا جن و پری هست و جسابی ذهنشو درگیر کردن کمی باهاش صحبت کردم بهتر شده اما خیلی از خاطرش نرفته و اصلا" حاضر نیست تنها بمونه ...... انشاالله پسری گلت فراموش کنه عزیزمی چقده اذیت میشه
زری مامان
پاسخ
واااااا بچه ها چرا اینطوری شدن ایشالا که بهتر بشه، ولی بعید می دونم که دیگه فراموش کنه
ღبارانღ
22 دی 92 20:11
سلام..کتاب تاریکی ترس نداره را برایش بخر..خیلی خوبه...
زری مامان
پاسخ
برا خودم هم خوبه یعنی چشمممم می خرم
ღبارانღ
22 دی 92 20:13
ی چیز دیگه..گاهی ترس بهانه ای برای حس نزدیکی..تو خودمون هم هست...گاهی دلمون میخ واد کسی بهمون توجه ویژه کنیم..نه؟نمی گم نیست..ولی گاهی اینکه کسی من را با همین حس دوست داشته برای ادم لذت بخشه...
زری مامان
پاسخ
آره واقعاً ولی کاش بتونم درکش کنم نصف شبا واقعا کلافه می شم بعد عذاب وجدان می گیرم یاد بچگیای خودم و ترسیدنام می افتم
ღبارانღ
22 دی 92 20:14
ماشالله خوب صدای خر خر را هم می فهمه ها می گم بپرس صدای خر خر همه را می تونه تشخیص بده چیه؟برای اعتراف گیری خوبه ها
زری مامان
پاسخ
تازه به صدای خر خر می گفت خِش خش، آره عجب راه خوبیه
ღبارانღ
22 دی 92 20:14
آفریــــــــــــــــــــــــــــــن به دوست خودم... به زور...
مامانی محمد طاها
17 بهمن 92 17:28
سلام مردم از خنده فکر کنم یه چند وقت دیگه از این شیرین کاری ها ما هم داشته باشیم
زری مامان
پاسخ
ایشالااااااااا ولی به شرطی که واقعا شیرین کاری باشه نه ترس