این خانه در انتظار عید است
چند ساعتی بیشتر تا پایان سال 92 نمونده.
خونه تر و تمیز، سفره ی هفت سین چیده، دسته گلای نازنینم ترگل و ورگل منتظریم تا اولین عید چهارنفره رو تجربه کنیم.
خدای نازنین شکرتتتتتتت، خدای مهربونی سال جدید رو سال گشایش و سلامتی و شادی برامون قرار بده.
امسال حسااااااااابی امتحانمون کردی، سال عجیب و غریبی بود سالی که بعد از هر اشک و غمی یه شادی دوباره بهمون بخشیدی مهربونم.
سال جدید خدایاااااااا عزیزانم، سلامتی.
**********************************************************************
پ.ن1: گل پسر بزرگم برای اولین بار تنهایی رفت آرایشگاه نزدیک خونه و شاخ شمشاد برگشت و مامانی رو غرق شادی کرد. عشقممممممممممم بزرگ شده
پ.ن2: در راستای رسیدن سال جدید، دیروز جوجه های نازنینم رو صف کردم و اول ناخن های دست و پاشون رو گرفتم و بعد هم حمومشون کردم (البته مهدیار جونم دیگه تقریبا تو حموم رفتن مستقل شده) و موهاشون رو سشوار کشیدم (اینم بگم که پسر کوچیکه هیچم پسرم کچل نیست )و هیییییی تصدقشون رفتممممممممم.