مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

روز های زندگی من

جشن شکوفه ها

1393/8/7 15:40
نویسنده : زری مامان
779 بازدید
اشتراک گذاری

روز اول مدرسه با هوای خنک و جشن شکوفه ها و همه ی تجربه های نابش هر چقدر هم که زیبا باشد پر از استرس است حتی برای مادری که سالها ازاین اولین تجربه اش گذشته باشد و به خصوص برای مادری که خودش جشن شکوفه ها را تجربه نکرده باشد و اولین روز مدرسه را خواب مانده باشد.

با همه ی استرس ها و نگرانی ها شب بیست و نه شهریور را گذراندم و شکر خدا روز سی ام به وقت پسرکم را همراه پدر و برادرش راهی جشن شکوفه هایی کردیم که هیچ نشانی از جشن نداشت و همه اش یک پسرک پر تلاش و دوست داشتنی کلاس ششم بود به نام سینا که قرآن خواند و بعد به همراه چند نفری سنتور نواخت و بعد هم باز همان آقا سینا نمایش اجرا کرد و در آخر مسئولین مدرسه زحمت کشیدند کلاس بندی را خودشان انجام دادند و فکر من را حسابی مشغول سال بعد کردند که آقا سینای مذکور شاگرد این مدرسه نیست و احتمالا برگزاری جشن شکوفه ها لغو می شود.

خلاصه اینکه پسرکمان اسمش آخرین نفر از جمع سه کلاس پانزده نفری خوانده شد و از زیر قرآن رد شد و به همراه خانم معلم مهربانش راهی کلاس شد و والدین نازنین هم پشت در کلاس ها دوربین و تبلت به دست آماده بودند تا خدایی نکرده لنز دوربینهایش لحظه ای را از دست ندهد. همه ی دست ها به آسمان بلند بود و دوربین ها را بالا گرفته بودند و آن میان بسی خوش به حال مادرانی بود که قد بلند تری داشتند و لحظات را حتما به اعتقاد خودشان با وضوح بیشتری ثبت می کردند.

بالاخره جشن هم تمام شد و پسرک کوچولوی ما دانش آموز شد و به سرزمین دانایی قدم گذاشت.

 دانش آموز کوچولوی من

* موقع خروج از خانه بابا میثم از زیر قرآن ردش کرد و وقتی قرآن را باز کرد سوره ی قلم آمد و ما این اتفاق خوب را به فال نیک گرفتیم و بابا میثم سجده ی شکر به جا آوردند.

* من الان از خوشحالی از روی سقف مشغول تایپ کردن هستم چون همین یک ساعت پیش پسرکوچولوی عزیزم من رو ماما صدا کرد.

 

روز اول مدرسه روز اول مدرسه جشن شکوفه ها

جشن شکوفه ها

جشن شکوفه ها

جشن شکوفه ها

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

عاطفه
8 آبان 93 6:59
مبارکت باشه عزیزم این مرحله جدید زندگی ات، ایشالله همیشه موفق و پیروز باشی . دست بابا میثم هم درد نکنه بابت قران و همراهی اش و ... و دست دوست گلم به خاطر عکسای یکی از یکی خوشگلترش و ثبت روز خاطره انگیز گل پسرمون.
زری مامان
پاسخ
ممنون عاطفه ی مهربونم بابت این همه لطفی که به ما داری
عاطفه
8 آبان 93 7:00
دست کوچولوی اقا محمد صدرای خوشگل رو هم میبوسیم با اون لب خندون و نگاه کنجکاوش.
زری مامان
پاسخ
نگوووووو عزیزم، من مثل همیشه شرمنده ی محبت های تو هستم
سولماز
8 آبان 93 22:16
سلام امید دارم با موفقیت پله ها را یکی پس از دیگری طی کنه شنیدن مامان تکرار زیباییهاست مبارک باشه ومادریهایت مستدام
زری مامان
پاسخ
مرسیییییی بابت دعاهای قشنگت
ستارگان آسمان من
18 آبان 93 1:01
مبارکه...انشالاه موفق باشه در تمام مراحل زندگی...کلاس اول خیلی شیرینه ولی حرص و جوشم داره
زری مامان
پاسخ
ممنون عزیزمممم پیش دبستانیه تازه
مامان احسان
24 آبان 93 15:34
به سلامتی ایشالله دانشگاه رفتنت خاله
زری مامان
پاسخ
ایشالااااا