کلاس کاردستی و کلاژ
پسر گل مامانی بازم کلاس می ره
کلاس کاردستی و کلاژ کانون پرورش فکری
جلسه اول رو به همراه الی رفت ولی این جلسه که الی خانم نبود با بچه های دیگه دوست شد
جلسه اول موضوع کاردستی خانواده بود موضوعی که به نقل همه ی مامان ها در وهله اول چیز عجیب و جدیدی نبود ولی بچه ها چیزی راجع بهش نمی دونستن و براشون جالب بود از توی مجله عکس بریدن و توی مقوا می چسبوندن و اعضای خانوادشون رو به تصویر می کشیدن آقا مهدیار ما هم عکس یه فوتبالیست رو بریده بود و می گفت مثلاً این پدرمه و یه ماشین خوشگل که می گفت مثلاً ماشین خودمه وقتی بزرگ شدم و یه خانم در حال آشپزی مثلاً زری مامانش بود (نمی دونم کی مامان رو مشغول آشپزی دیدی که همچین تصویری توی ذهنت بوده عزیز مادر)
جلسه دوم هم با خانم مربی(به قول پسرم خاله معلم) به پارک رفتن و راجع به تابستان و درختان و اجزای درخت توضیح شنیدن و بعد کاردستی درخت رو به زیبایی درست کردن
این جلسه خانم مربی خیلی بیشتر از آقا پسر راضی بود و بعد از کلاس هم پسرم گفت مامانی ازم راضی بودی
گفتم البته عزیزم بی نظیر بودی بهت افتخار کردم حالا هم می خوام کلاس شعر و قصه و کلاس نقاشی هم بیارمت
و پسرم هم گفت مامان وقتی نیومدی کاردستیم رو ببینی داشتم دیوونه می شدم ولی چیزی بهت نگفتم
(وای که اون لحظه دلم می خواست به اندازه همه ی کائنات فدای پسرم بشم آخه شاید به ده ثانیه هم نکشید وقتی کلاسش تموم شد رفتم بالای سرش تا کاردستیش رو ببینم پسر سوسول مامانی)
اینم عکس کاردستی و کلاژهای پسر خلاقم:
این آقا فوتبالیسته مثلاً بابا میثمه
اینم ماشین آینده پسرمه (به گفته ی خودش)
اینم مامانی در حال آشپزی و اون پسرمه
اینم کاردستی با موضوع تابستان اون کاغذ رنگی قرمزها به گفته ی خودش سیبه