سفر کیش
واااااااااای از صبح تا حالا سه بار اومدم و نوشتم وسطش برق رفته و هر چی نوشتم پاک شده پسر گلم جمعه ای که گذشت پسر گلم به همراه مامان و بابا و عمو محسنش و خاله الهه مهربونش رفت کیش یا به قول خودش دریا و کلی بهش خوش گذشت. سوار هواپیما شدیم و آقا پسر کنار مامانش نشست و آقای آقا بود و با هم یه عالمه بازی کردیم و هی می گفت آقای خلبان کجاست بابا گفته من باید برم رانندگی بکنم طبق معمول گفت مامانی تو مثلاً شرک باش و منم فیونا. گفتم باشه فقط جون مادرت آروم باش که آبرومون رفت و کلی به خودم امیدواری دادم که باز جای شکرش باقیه که شرکم نه چیز دیگه ای. پسر گلم فقط یه بار دریا رفت و با بابایی رفت توی آب و عمو و خاله هم جت اسکی سوار شدن و خاله ک...