دسته گل های....
از شاهکارای پسرام اینکه هفته ی پیش محمدصدرا موبایل عمه ایران نازنین _عمه ی بابا میثم جون_ رو توی گلدون پر از آب بامبوهای مامان ثریا انداخت. همه ی ما هم بی خبر پای میز شام مشغول شنیدن قصه ی زندگی مقدس اردبیلی از زبان بابا میثم بودیم و غرق صحبت ها که یک دفعه حس کردم محمدصدرا مشغول کار مشکوکیه و با دیدن شاهکارش از خجالت نمی دونستم جواب عمه جون رو چی بدم و مهدیار بعد از دیدن دسته گل داداشیش از خوشی بالا و پایین می پرید و تشویقش می کرد و می بوسیدش . تقریبا ساعت ده شب بود که تلاشهای عمو حمید برای درست کردن موبایل جواب نداد و بابا میثم راهی فلکه صادقیه شد و یک موبایل تقریبا شبیه گوشی قبلی عمه جون برا...